دانلود رمان خدا نگهدارم نیست از دریا دلنواز کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۱۰۰۲
خلاصه رمان : درباره دو داداش دوقلو هست بنام های یغما و یزدان. یزدان چون تیزهوش بود میفرستنش خارج پیش خالش که درس بخونه، وقتی که با والدینش میره خارج که مستقر بشه یغما یه مدتی خونه عموش میمونه که مادر و پدرش برگردن. توی اون مدتت یغما متهم به چشم داشتن زن عموش میشه و کلی اتفاقات میوفته…
قسمتی از داستان رمان خدا نگهدارم نیست
آستین خونی لباسم را زیر مچ کاپشنم می فرستم و زنگ خانه ی دایی عماد را می زنم. ساعت از ده گذشته… طول کشید اینبار پایان گرفتن پلیکم… بدنم از درد و ضعف نای ایستادن ندارد اما خودم را سرپا نگه می دارم. موبایلم روشن نمی شود و بی خبرم از همه…
نمی دانم یزدان برگشته، سیمین حالش بهتر شده و سوگند جواب پادرمیانی صالح را چه داده است؟! دوباره زنگ را می فشرم و زندایی که انتظار دیدنم را ندارد، جواب می دهد: -يغما جان… شمایی؟ -زندایی درو باز کن. از پشت آیفون هم جاخوردنش مشهود است.
می دانم تا چادر سر کند و خانه اش را مرتب، زمان لازم دارد. پا به حیاط که می گذارم روی تخت شکسته ای که حتما اضافه بار کارگاه به حساب آمده می نشینم. دستانم را در آب حوض می شورم و خون به جا مانده ی دور دهانم را پاک می کنم. از سر و وضع خانه پیداست که،
نه فقط بهار و تابستان، در پاییز هم کسی به آن نرسیده است. _سلام. حال شما؟ از این طرف ها… چنان هول زده چادر را به دور خود پیچیده که هنوز کمی از پایین آن در جورابش مانده و گره ی روسری بلندش هم دیگر زیر چانه نیست. -اتفاقی نیفتاده خودتون رو نگران نکنید..