دانلود رمان مانکن نابودگر از مریم بهاور کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، جنایی، رازآلود
تعداد صفحات : ۱۴۹۹
خلاصه رمان : سرگرد اینترپل سام نیکنام ملقب به آلفاباس، مردی استثنایی و مشهور کسی هست که به دنبال گذشته رازآلودش کمر به قتل پونزده شخص میبندند، سام به دنبال تلخترین حقیقت زندگیش شمشیر دولبهای به دست گرفته و به رسم ویرانی، نابودگر متظاهر شده و با مخفی شدن تو نقاب فداکاری، انتقامِ قضاوتهای بیرحمانه اطرافیانش را میگیرد، او در گذشته غرق میشود، تا اینکه از …
قسمتی از داستان رمان مانکن نابودگر
شب شده بود.. نگاهی به ساعت مچیم انداختم. کتاب رو بستم! به سمت آبدارخونه حرکت کردم. یه قهوه درست کردم و به سمت دفتر پزشکان قدم برداشتم. نشستم رو مبل چرمی و پای راستم و انداختم رو پای چپ!! قهوه رو به لبام نزدیک کردم. تایم امشبم رو به اتمام بود! در اتاق کوبیده شد. سرم چرخید سمت در.
و پشت بندش در باز شد و آوا اومد تو اتاق و رو به روم ایستاد. با تعجب بهش نگاه کردم. همون مانتو و شالی که ظهر بهش دادم و پوشیده بود!! شیک و تمیز!! به صورتش نگاهی انداختم. مردد لبخندی زد. سرشو انداخت پایین. صدای معذبش و شنیدم! _من آماده ام! قهوه رو که هنوز لب نزده بودم گذاشتم رو میز شیشه ای جلوم.
دستامو تو سینه گره زدم.به قهوه ی چشماش نگاه کردم! _من مجبورت نکردم آوا! میتونی رک بهم بگی کنارم معذبی! نفس عمیقی کشید: _من هنوز به راحت بودن باهات عادت نکردم محمد!اما بهت باور و اطمینان قلبی دارم! جدی گفتم: _مطمئنی؟! قصدم از اون پیشنهاد عوض شدن حال و هوات بود! همین.
سرشو بلند کرد و به نگاهم خیره شد! هنوزم وقتی نگام تو چشماش قفل میشد ته دلم می ریخت! نوک کفشش و رو خطای موزایک کشید! _خودم میدونم.بهش فکر کردم!چشمام و بستم و دیدم تنها کسی که میتونم با تموم وجودم بهش اعتماد کنم فقط و فقط توئی!