دانلود رمان میرآباد از نصیبه رمضانی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۵۳۱۵
خلاصه رمان : قصهی ما از اونجا شروع میشه که یک خبر، یک اتفاق و یک مورد گزارش شده به اداره پلیس ما رو قراره تا میرآباد ببره… میراباد، قصهی الههای هست که همیشه ارزوهایش هم مثل خودش ساده هستند.
قسمتی از داستان رمان میرآباد
گوشی را کنار گوشم جابجا کردم و نگاه به اسمان و خورشید در حال غروبش منتظر شدم سعیده جواب بدهد. میربابا دم در منتظرم ایستاده بود تا با هم برگردیم خانه… ولی خبر نداشت که من با اصرار سیما در رو دربایستی افتاده ام. با نگاه به پوست دست
خشکم با ناخن های خاک گرفته که بر اثر وجین کردن خشک بودند سعیده گفت: جونم الهه؟ _اجی دستم به دامنت.. پاشو بیا که گیر افتادم. سعیده جا خورده و نگران پرسید: چی شده الهه؟ حواسم نبود بارداری و استرس برایش خوب نیست. ببین یادته از سیما و
دختر خاله و مامانش گفتم: خب؟ یادمه.. امروز زنگ زده بود که داداشم میخواد یه چند باری با هم صحبت کنیم. بعد اون بیان مامان و بابا رو مطلع کنن.. منم گفتم باهاشون صحبت کنم خبر میدم… گفتش باشه… کار داشتم… گذاشتم شب با خودت در میون بذارم…
نفسی گرفتم و دوباره با خب گفتن سعیده ادامه دادم: ولی حالا نیم ساعت پیش زنگ زده میگه الهه جان مسیرمون اون طرفیه. اماده شو برگشتنی با ما بریم… داداشم و خودم میایم. سعیده سکوت کرد. حالا منم سر و وضعم خاکی خسته… داغون …