دانلود رمان بوی جنگل های افرا از زیبا سلیمانی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، معمایی
تعداد صفحات : ۱۸۷۱
خلاصه رمان : قصه سه دوست و سه خانواده است که گذشته مشترکی با هم دارن و فرزندانشون دوستی عمیقی با همدارن که در خِلال این دوستی، سیاوش و ارسلان از افرا خواستگاری میکنن.. سیاوش و افرا عاشق و معشوقن و ارسلان حاضر به درک این مسئله نیست چون خودش هم عاشق افرا شده… جواب افرا شیرازه زندگی هر سه خانواده رو از هم میپاشه و حوادثی رخ میده که رازهای گذشته رو میشه و…
قسمتی از داستان رمان بوی جنگل های افرا
آخرین لقمه را توی دهانش گذاشت و باهمان دهان پر رو به مادرش کرد و گفت: شکوفه خانم امروز برام دو قبضه دعا کن معامله ام جور بشه! مادرش مثل همیشه مهربان نگاهش کرد و این بار او دستش را به سمت فنجان چای اش برد و ته مانده ی چایش را یک نفس سر کشید و گفت: -پول خوبی توشه جور بشه برات عروس آوردم!
این را گفت و خندان بشکنی توی هوا زد و شروع کرد به خواندن: -کوچه تنگه بله… عروس قشنگه بله… دست به زلفاش نزنین مروارید بنده بله… یار مبارک بادا ایشالله مبارک بادا… مامان شکوفه اینبار با صدا خندید و سیاوش خم شد و پیشانی مادرش را به بوسه ای مهر کرد و گفت:
-به زلفای عروس شما که مروارید بند نیست، شرکت مخابرات بنده… مامان شکوفه تمام عشقش را توی نگاهش ریخت و قطره اشکی درشت از چشمش پایین ریخت و این بار سیاوش تعلل نکرد و جای دستان او دست شد و خودش را به آغوش مادری انداخت که حسرت به آغوش کشیدن ها را،
در اشک چشمش میشست و به او تحویل می داد. – آخه قربونت برم من. اشک واسه چی؟ مگه سیا مرده که تو اینطوری بارونی نگاهم میکنی؟ مامان شکوفه اینبار اخم درهم کشید و سیاوش دستانش را بالا برد و گفت:خیلی خب خیلی خب، دور از جون پسرت خوشگله! اخم شکوفه از هم باز نشد و…