دانلود رمان چوب خط اوهام از نرگس عبدی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۳۰۲۰
خلاصه رمان : تو یه خونوادۀ سنتی باشی، تو نامزدی حامله شی، بعد تازه طرف هم بذاره و بره. خیلی حرفهآ. کی میخواد جواب داداشی که رگ غیرتش باد کرده رو بده؟ بد باهام بازی کرد. میتونست ادامه نده، اما تا حامله کردن من پیش رفت و این شروع ماجرای ماست…
قسمتی از داستان رمان چوب خط اوهام
« سردار » چشم از حرص نگاهش میگیرم و خود را با موبایلم مشغول می سازم. – سنگ رو یخ کردن من، انگاری بهت ساخته. بدون بلند کردن سر، از بالای چشم، خیرهاش می شوم. – فکر کردی بچه م من و تو عمل انجام شده قرار بدی؟ دندان روی هم می ساید. -من خیر و صلاحت و می خوام.
-پس خواهشا از این قضیه خودتو بکش کنار. کلافه بلند می شوم. رو به بابا ناباور می گوید: می بینی چی میگه؟ نه ماه تو شکمم نگهش داشتم، سی سال هم تر و خشکش کردم، آخر سر برگشته میگه تو کار من دخالت نکن. -زحمت کشیدی، تا عمر دارم نوکرتم. دم آخری خرابش نکن. باز هم یک بغض ساختگی دیگر.
– پسرم فردا پس فردا من میخوام سرمو بذارم زمین، آرزو دارم زودتر عروسیت و ببینم، بچه هاتو ببینم. نفس حاصل از کلافگی ام را بیرون می رانم. – اولا که مادر من عمر و زندگی دست خداست، هیشکی هم از فردای خودش خبر نداره؛ یهو دیدی همین فردا تصادف کردم مردم. بعدم خیالت تخت،
تو همین چند ماهه عروسم میارم واست. می داند گیر کجا هستم و تظاهر می کند به ندانستن. گیر کارم را فهمیده، به جای اینکه خوشحال شود، بدتر جوش می آورد. – کسی که شما جوونا انتخاب می کنید، زن زندگی بشو نیست. دختر واست پیدا کردم، پنجه آفتاب. اصلا یه نگاه تو صورتش کردی؟