دانلود رمان صلت از سحر مرادی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۱۸۸۱
خلاصه رمان : حامیا پسری زخم خورده که در سن هشت سالگی پدر و مادرش را در آتشسوزی هولناک خانهشان از دست داده و هردو دست خودش هم بر اثر سوختگی جراحت زیادی دیده است. حامیا به سرپرستی خاله و شوهر خالهاش در خانهی آنها بزرگ شده و تنها شرط شوهر خالهاش برای حامیا این است که به تک دخترش بارش به چشم خواهرش نگاه کند. حالا بیست سال از آن روزها گذشته و حامیا و بارش بزرگ شده درگیر احساساتی شدهاند که …
قسمتی از داستان رمان صلت
کلمات مدام از مقابل نگاهش فرار می کردند. انگشت هایش به ظاهر روی کلیدهای کیبورد بود و حواسش جایی حوالی صداهای دیشب پرسه میزد. عصبانیت حاج صادق و خرده گیری های نارین از اتاق بغلی واضح تر از همیشه به گوشش رسیده بود. _اینو چک کن اگر تایید کردی بفرستم بره.
سرش با کندی بالا رفت و دستش را برای گرفتن فلش دراز کرد. _باشه برای فردا… البته اگر نرسیدم با سعید هماهنگش کن… آخرین فایل ترجمه ایران فیلم هم کامل شده… همه رو باهم بفرستید. دست بنفشه پس رفت و سوال تکراری این روزهایش باز کنج سرش پررنگ شد. – روبراهی؟ لبخند حامیا
بی رنگ تر از همیشه اش بود. _چندتا تصميم مهم… يهو اومدن تو ذهنمو هی فشار میارن. بنفشه کمی عقب رفت و به لبه ی میزش تکیه داد. _بپرسم چه تصمیمی؟ رعایت؛ بزرگ ترین امتیاز اخلاق بنفشه از نگاه حامیا بود. _میخوام خونه رو بازسازی کنم خط کج شده ی ابروهای بنفشه هم نشان از
غافلگیری اش داشت. _گفته بودی که یا میفروشیش یا همونجوری بمونه! گفته بود… سال های پیش وقتی هنوز جسارت نزدیک شدن به آن خانه را نداشت… حالا خیلی چیزها عوض شده بود. _میخوام توش زندگی کنم… نزدیک به گذشته. سکوت هردو نفرشان به احترام روزگار خوش و …