دانلود رمان بوی نارنگی (جلد دوم) از رهی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۲۲۰۳
خلاصه رمان : سامان پایدار برادر سارا که معرف حضورتون هست آقای جذاب، ورزشکار و به شدت غیرتی! البته گاهی هم بی اعصاب و در زمان خودش مهربون و شوخ که هر بار حضورش شوکی در رمان سد سکوت ایجاد کرد و جذابیتش امیررضا رو مجبور به چنین اعترافی کرد که: “سامان زیادی خوش قیافه و خوش استایل و البته خوش پوش نیست؟ شاید حضور کسی مثل او در زندگی سارا دلیل دیده نشدن من است! ” سامان خان اینجا بیشتر از سکوت کولاک میکنه و کم کم با…
قسمتی از داستان رمان بوی نارنگی
در که بسته شد چشم تنگ کرده به ملیح نزدیک شدم روبرویش ایستادم نمی دانم چرا دلم می خواست با رفتار نصیبه لج کرده بیشتر به او نزدیک شوم!
چه اشکالی داشت وقتی دست ازپا خطا نمیکردم و احساسم به او انقدر خوب بود و حالم جا می آمد؟
با مسخرگی عجیبی گفتم: واقعاً بلدی بدوزی؟ به خاطر نابلدیت نیست که میگه شوهرت نمیده؟ کفری بود که زبانش باز شد
– بنده دیپلم طراحی دوختم… دوخت و دوزم هم حرفه ای خوبه یا بیشتر توضیح بدم؟
لب هایم کش آمده دستم را دراز کردم: حله پس سرعتت هم بالاست بجنب دیرم شده.
قدمی عقب رفت. _اینطوری که نمیشه باید درش بیارید!
شرور گفتم: نمیدونی از هنر نماییت لباس ندارم؟ در بیارم چی بپوشم؟ جواب مرصاد و سوتفاهم بعدشو تو میدی؟ پس بیفتی چیکار کنم؟ مادرت بیاد باز یقه ام رو بگیره بگه کو دخترم چیکارش کردی؟
برای چندمین بار از وقتی وارد اتاق شد لب گزیده صورتش سرخ شد چه کردم امروز با تن و جان او و روح و روان خودم!
زمزمه کرد: نصيبه خانوم خواستن و خواهرتون… کار من نبود!
دستم را تکان داده برخلاف نگرانی او بیخیال گفتم: زود باش بعداً تفهیم اتهامت میکنم مجبوری جبران کنی این دفعه مرصاد یقه ی تو رو بگیره!
الان عجله دارم بدوزی هم باز تأخیرم زیاده.
جلو آمده بدون آن که نگاهم کند لبه ی آستین را گرفته بالا کشید تا از من دورش کند..