دانلود رمان هبه از آذین بانو کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۷۳۲
خلاصه رمان : هبه دختری که بخاطر نجات جانِ برادرش قراردادی رو قبول میکنه که به قیمتِ تمام زندگیشه… زندگی با امیر حسامی که تلاش میکنه آزارش بده …
قسمتی از داستان رمان هبه
به خانهی حاج احمد رسیدند هبه در را باز کرد و داخل رفت. حاج احمد رفته بود امیر حسام خواست داخل برود که هبه در را گرفت: میخوای بیای چیکار برو برس به کار زندگیت. امیر حسام پوزخند زد. متاسف سرش را به چپ راست تکان داد: تو به فکر کار زندگی من بودی ول نمیکردی بری که من
به جا کار کردن مثل سگ پا سوخته دنبال تو راه بیفتم. هبه مقنعه اش را از سر برداشت و بی توجه به حضور امیر حسام شروع کرد به باز کردن دکمه های مانتویش از اتاق خواب لپ تاپش را آورد. امیر حسام غرید: یعنی حضور منو به هیچیت نمیگیری نه؟! هبه موهای آشفته اش را به پشت گوش هدایت
کرد: فردا به موقع بیا جلسهی مشاوره بذار تند تر شرش کنده بشه. امیر حسام با اخم نگاهش کرد و زیر لب غرید: تقصیر تو نیست ها شانس گه خودمه. گفت و از خانه بیرون رفت. هبه که از رفتنش مطمئن شده بود زد زیر گریه آنقدر اشک ریخت که به هق هق افتاد. روز بعد صبح زود از خواب بیدار شد
میترسید دیر به جلسه مشاوره اش برسد. حاج احمد را رساند و رفت تا به موقع به جلسهی مشاوره برسد. از آمدن امیر حسام مطمئن نبود اما امیدوار بود که بیاید. اما وقتی نیم ساعت از قرارشان گذشت و امیر حسام نیامد امیدش به نا امیدی تبدیل شد. نا امید و مستأصل بیرون آمد …