دانلود رمان آرام از ساحل شعبانی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۳۹۴
خلاصه رمان : مردی از جنس غرور که گذشته ی تلخی داشته و این تلخی زندگی باعث شده از مسبب آن انتقام بگیره ولی زندگی جور دیگه ای برای اون رقم می خوره که ناخواسته عاشق کسی می شه که قرار بود زندگی اونو مثل خودش تلخ و عذاب آور کنه و….
قسمتی از داستان رمان آرام
صبح با هر جون کندنی بود از خواب بلند شدم طبق معمول کارهای روزانه ام رو کردم و به آژانس زنگ زدم، از سارا جون خداحافظی کردم و به سمت دانشگاه رفتم. وارد سالن شدم و با مهلا سلام و احوال پرسی کردم. به سمت کلاس رفتیم و روی صندلیمون نشستیم که کم کم بچه ها اومدن.
نمیدونم چرا همش چشمم به در بود که ببینم امیر علی کی می یاد؛ بیخیالش شدم. داشتم با ” سارا ” یکی از هم دانشگاهی هام حرف می زدم که مهلا من رو صدا کرد. _جانم. بهم چشمک زد و گفت: امیر علیت نیومده؟ یکم گرفته شدم ولی به روی خودم نیاوردم. _خب نیاد به من چه.
-آره جون خودت. با اومدن استاد بچه ها دیگه حرفشون رو قطع کردن و به استاد سلام کردیم. سرجامون نشستیم اونم سرش رو به نشونه ی علیک سلام تکون داد. ناخداگاه یاد امیر علی افتادم؛ به جای خالیش نگاه کردم، خودم نمیدونم چم شده بود ولی می دونستم دوستش ندارم فقط از خوشم اومده بود. ساده ست…
اونم به خاطر رفتار دیروزشه. آخه من کدوم وقت از توجه های جنس مخالف خوشم می اومد؟ داشتم با خودم فکر می کردم… اصلا نمی تونستم بفهمم چرا منی که ازش متنفر بودم الان ازش خوشم اومده؛ می دونستم دوستش ندارم ولی خوب اون قدر تو افکارم غرق شدم که متوجه ی صدا کردن های استاد نشده بودم…