دانلود رمان گل های پیراهنت از ستاره شجاعی مهر کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، معمایی
تعداد صفحات : ۴۷۴
خلاصه رمان : به زحمت قدم بعدی را برداشت و نفسش توی گلو گیر کرد. درد بد زمانی به قوزک پای زخمیاش پیچیده بود. دلش میخواست زار زار گریه کند. کمی بدن نحیفش را جلو کشید و دست به تنهی تنومند درخت کشید. ایستاد و به نفس نفس افتاد. جلوی چشمانش گاهی تیره میشد و گاهی انگار سوزن میرفت توی مردمک های خیسش. جان نداشت بیشتر از این راه برود. سرش را کمی بالا گرفت و نگاهش رفت تا روی ابری که چیزی به ترکیدن بغض سیاهش نمانده بود …
قسمتی از داستان رمان گل های پیراهنت
الا هنوز از دست سهیلا دلخور بود. با آمدن لهراسب سینی چای را برداشت و وارد سالن شد بهراد گوشه ای مشغول بازی با گیم جدیدش بود و لهراسب پای تلویزیون و دیدن اخبار تخمه میشکست سهیلا هم برایش پرتقال پوست میگرفت. سینی چای را که روی زمین گذاشت کنجی نشست و چشم به
لهراسب دوخت. دلش هوای مهمانی داشت جایی که بتواند چند ساعتی غم خودش را از یاد ببرد بار قبل لهراسب با اکراه قبول کرد او به خانهی سولماز برود این دفعه را مطمئن نبود بتواند رضایتش را بگیرد. نگاهی به سهیلا که پیش دستی پرتقال را به دست لهراسب داد، انداخت و دوباره رو به
برادرش کرد. عاقبت دل به دریا زدو گفت: داداش من میخوام فردا شب برم خونهی دوستم. سهیلا با صورتی درهم نگاهش کرد و حواس لهراسب هم از تماشای اخبار پرت شد. -کدوم دوستت؟ -سولماز. -همون که اون دفعه رفته بودی خونشون سر تکان داد: آره فردا شب تنهاست، گفت برم پیشش. جای
لهراسب، سهیلا به حرف آمد. -مامان و باباش عادت دارن بدون دخترشون برن اینور و اونور؟ نگاهش کرد و شانه بالا انداخت. -ما چیکار به زندگی مردم داریم؟ -فقط فردا شب؟ با سوال لهراسب، کنایه و نگاه چپ سهیلا را نادیده گرفت: آره آره… فقط فردا شب. لهراسب بی حوصله سر تکان داد: باشه.