دانلود رمان رز کبود از فهیمه رحیمی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۲۳۷
خلاصه رمان : مات و مبهوت چشم به دهان پسرعمو رسول دوخته بود که داشت با آب و تاب خبر معاون سیاسی شدن آقا نعیم را تعریف می کرد و از او متعجب تر خانم و آقای رازقی بودند که با نگاه ناباور خود به رسول چشم دوخته بودند. نعیم و معاون سیاسی؟! رسول وقتی از سخن باز ایستاد رو به عمویش کرد و پرسید: شما هم باورتان نمی شود بله؟
قسمتی از داستان رمان رز کبود
با نشستن هواپیما در باند فرودگاه آقای اسکندری زودتر از سودابه و رز پیاده شد تا مسافران تور با دیدن او پراکند نشوند و رز هنگامی خارج شد که یقین کرد مسافران پیاده شده اند. در پایین پلکان چشمش به آقا نعیم افتاد که مشغول صحبت با اسکندری بود و سودابه هم به فاصله نه چندان دور
از آنها در کنار مسافران ایستاده بود. آقا نعیم رز را دید و فقط به لبخندی که بر لبش ظاهر شد بسنده کرد و بدون ابراز آشنایی به طرف اتومبیلی که برای بردنش آمده بود حرکت کرد و رفت. مسافران سوار اتوبوس شدند و در همان حال اسکندری رو به رز گفت: خانم نیکزاد از فردا صبح به ما ملحق می شود
و تا ازمیر همراهمان می آید با ما به ایران بر نمی گردد. در هتل طبق برنامه تنظیم شده مسافران اسکان داده شدند و سودابه و رز به اتاق خود وارد شدند در حالی که هر دو از رفتار سرد آقا نعیم خشمگین و متعجب بودند. هوای نسبتا خنک شبانگاهی را هر دو با نفس عمیقی بلند به جان کشیدند
و رز خشمش را با گفتن « بیشعور نفهم! » نشان داد. رز که دلیلی برای اینکار نعیم نمی یافت، گفت وقتی مرا دید و شناخت فقط به رسم ادب سر فرود آورد به نشانه سلام و یا چیزی در این حدود. فکر می کردم می آید جلو و سلام و احوال پرسی می کند که نکرد، واقعا متعجبم!