دانلود رمان اوتای از اکرم حسین زاده کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۲۳۵۱
خلاصه رمان : من مردیام که به جرم تن ندادن به رسم و رسوم از زادگاهم بیرون کردن، من هم خوب از خجالتشون در اومدم، ولی دنیا بدجوری گرده! الان جوری گشته که بهم احتیاج پیدا کردن ولی من الان یه بوکسور حرفهای هستم با کلی اسم و رسم و ثروت… و من شرط کمک رو ازدواج با زیباترین دختر زادگاهم تعیین کردم…
قسمتی از داستان رمان اوتای
به گام هایش سرعت بخشید و به سمتی که تایماز گفته بود دوید. تایماز راست می گفت از سمت راست کاملا می شـد اردوگاه را دور زد. تیراندازی به شدت ادامه داشت و هر قدر به حجم تیراندازی افزوده می شـد، نگرانی بیشتر به دلش چنگ می زد. ده دقیقه ای طول کشید،
تا خود را سمت راست اردوگاه بکشاند. مرتفع بودن مکانی که قرار داشت موجب می شـد یک شکل کلی از اردوگاه را داشته باشد و این نشان میداد تایماز و اهالی روستا کامل به حضور و وضعیت شان واقف بودند. درست در منطقهی مخالف کانال حضور داشت و با نگاهی به وضعیت آن ها متوجه بود که
حجم عظیمی از افرادشان سمت چپ اردوگاه برای مواجهه با اهالی که از آن سـمت حمله کرده اند و بخشی هم سمت عقب اردوگاه متمرکز شدند که به احتمال قوی در حال رویارویی با سمير و رفقایش بودند. فقط دو نفر پای خاک ریز حضور داشتند،
که آن ها هم خیلی حواسشان آن سمت خاک ریز نبود و در حال ترک موضع بودند تا به کمک بقیه بروند. چشم چرخاند بلکه بتواند سلطان رو ببیند ولی نتوانست پیدایش کند. خودش را به آهستگی سمت اردوگاه کشاند. کسی مراقب این سمت نبود و همین کار را آسان می کرد…