دانلود رمان خانم مددوکس (جلد سوم) از جیمی مک گوایر کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۳۳
خلاصه رمان : این داستان برشی کوتاه از زندگی قهرمانان رمان فاجعه زیبا و شرح اولین ولنتاین تراویس و اَبی به عنوان یک زن و شوهر است. این کتاب یک بخش از فاجعه متحرک (جلد دوم فاجعه زیبا) و یا حتی یک صحنهی حذفشده از فاجعه زیبا نیست؛ این یک چیز کاملا جدید است. این داستان کوتاه بعد از جلد دوم رمان، یعنی فاجعه متحرک (Walking Disaster) نوشته شده؛ اما با توجه به کوتاه بودن آن، نویسنده به عنوان شماره 1.5 رمانهای سری زیبا (Beautiful) منتشر کرده است.
قسمتی از داستان رمان خانم مددوکس
من امروز صبح نظافت کردم تا مجبور نباشم بعد از کلاس اینکار رو بکنم؛ برای همین داشت چکمه هاش رو پاک می کرد. -عزیزم ! خونه ای؟ کشیده میگم: -نیا تو ! شاکی میگه : -خو … نه … ام. و در همون حال مژه هام رو با ریمل به سمت بالا میکشم. روی در اتاق خواب ضربه میزنه. -همه ی روز ندیدمت!
-سه ساعت قبل من رو دیدی. بعد از یه مکث کوتاه تراویس با انگشتش تق تق تق روی در میزنه. -بیرون اینجا یه هدیه دیدم. حدس میزنم مال منه، آره؟ -نه مال تتوئه. -آه این هیچ خوب نیست! میخندم : -بله تراو، مال توئه… -منم یه چیزی برای تو دارم؛ پس عجله کن تا دیر نشده !
– آرایش کردن و خوشگل شدن زمان میبره. -اگه صبح خودت رو دیده بودی می دونستی که این درست نیست. پونزده دقیقه بعد پیراهن قرمز عروسکی رو که از آمریکا قرض گرفته بودم کشیدم سرم و پوشیدم و بعد به اتاق نشیمن جایی که تراویس ایستاده بود وارد شدم. داشت تلویزیون تماشا می کرد،
کنترل توی یه دستش و یه بطری نوشیدنی هم توی دست دیگه اش بود. صورت بی حالتم با این واقعیت که اون یه کراوات پوشیده بود مطابقت نداشت. کراوات رسمی بود. من همه چیز رو دیده بودم. تراویس از گوشه ی چشمش نگاهی بهم انداخت و بعد چرخید. بهم گفت: خیره کننده شدی. من خوش شانسم، یه مرد خوش شانس!