دانلود رمان غثیان از زینب عامل کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۲۱۰۴
خلاصه رمان : مدتها بعد از غیبتت که اسمی از تو به میان آمد دنبال واژهای گشتم تا حالم را توصیف کنم… هیچ کلمهای نتوانست چون غَثَیان حال آشوبم را به تصویر بکشد.باشنیدن اسمت غَثَیان کردم.تمام خاطراتمان را.. تمام نگاههای عاشقانه ای که میانمان رد و بدل شده بود. توصیف حال من، توصیف دل آشوبههایم بعد از بازگشتت وقتی دیگر عاشقانه هایت به من تعلق نداشت فقط یک کلمه بود. “غَثَیان” غَثَیان در لغت بمعنی آشوب و شوریدگی دل است که منجر به حال بد شود.
قسمتی از داستان رمان غثیان
عین پرنده ی از قفس آزاد شده به مقصدی که البرز در آن انتظارم را میکشید پرواز کردم. از در ساختمان که بیرون زدم او را دیدم که پای حرفش ایستاده و همچنان در آن هوای سرد تکیه داده به ماشین انتظارم را میکشید نفس عمیقی کشیدم که حس کردم نفسهایم در اثر سوز سرما یخ بست.
نگران از سرما خوردن مرد دیوانه ای که انتظارم را میکشید پالتو را در دستم جابه جا کرده و با قدمهایی بلند خودم را مقابلش رساندم. تکیه از ماشین گرفت و با لبخند سرتاپایم را برانداز کرد؛ نگاهش روی شلوار دمپا گشاد و کفش های پاشنه بلندم بیشتر مکث کرد. -عجله ای اومدی؟ بی توجه به جمله اش،
پالتوی آیدین را به سمتش گرفته و خیره به صورت قرمز شده از سرمایش گفتم: بپوش تا سرما نخوردی؛ پالتو آیدینه. پالتو را نگرفت. – نمیخواد… نگذاشتم جمله اش را کامل کند جلوتر رفتم به خودم جرات دادم و آنقدر نزدیکش شدم تا بتوانم پالتوی دستم را از روی شانه اش رد کرده و با کمک
گرفتن از دست آزادم آن را روی دوشش بیاندازم؛ وقتی خواستم عقب بروم دستم را گرفت. -هیچ حسی به اندازه ی نگرانی تو نمیتونه به من بفهمونه هنوز میتونم به زندگی تو این دنیا امیدوار باشم.منتظر حرفی از جانب من نماند، دستم را محکم تر گرفت و مرا دنبال خود به سمت دیگر ماشین کشاند …