دانلود رمان مدار صفر درجه (۳ جلد) از احمد محمود کامل رایگان
ژانر رمان : اجتماعی، سیاسی
تعداد صفحات : ۶۳۱
خلاصه رمان : رمان مدار صفر درجه ی زنده یاد احمد محمود از رمانهایی است که به نیاز وضعیت کنونی جامعهی تشنه و در رکود ما برای آشنایی با جامعهی زنده و پر تلاش و تکاپو پاسخ می دهد و ایجاب می کند تا افراد با مطالعهی کتابهایی از این نوع به دریافتی روشن و مستدل از حرکت اجتماعی در ابعاد مختلف و در حوزه های گوناگون فکری و روحی دست پیدا کنند…
قسمتی از داستان رمان مدار صفر درجه
سر شب باران آمد خانه. خاور گفت: ئی بقچه چیه زیر بغلت، ننه؟ باران گفت ـ « لنگ» نوذر گوشه چپ ایوان نشسته بود ـ دم اتاقش، پای سفره. خاور بقچه را گرفت. باران گفت خودم میشورمشون ننه. خاور بقچه را گذاشت پای دیوار اتاق میانی ایوان. نوذر گفت: یارولی داده؟ کسی چیزی نگفت.
خاور رفت تو اتاق. بی بی سلطنت، گوشه راست ایوان، رو جانماز نشسته بود ـ قوز کرده بود و ذکر می گفت. چشم نوذر به باران بود ـ تا رفت پای شیرآب، سر حوض. صدای نوذر بلند شد -«سی چه حرف نمیزنی بچه؟ » باران شیرآب را گشود. سربرگرداند طرف نوذر ـ «ها عمو نوذر ـ اوسا یارولی داده!»
نوذر گفت ـ « بفرما! استثمار ـ »، بلقيس زد به گونه اش «وُی بسم الله. » نوذر گفت ـ « ئی نامردم یادگرفته ! » بلقیس گفت – « باز شروع کرد! » نوذر گفت ـ « شروع کرد ! » ته استکان را به گلو ریخت ـ « شروع کرد ! » آب ترشی را هورت کشید ـ«باید خفه خون بگیرم ! » کاسه ترشی را گذاشت رو سفره –
« پونزده قرآن میگیره بند کفش پرسیده میده باید جُق نزنم » ـ میگم مرد حسابی سی چه جنس قلابی به آدم میندازی،میگه زور بازو خودت زیاده ـ محکم نکش تا پاره نشه! میگم شکایت میکنم، میگه بزار دم کوزه آبش بخور _ اینم این __ » خاور از اتاق آمد بیرون. سفره انداخت…