رمان مهر و مهتاب از تکین حمزه لو دانلود رایگان

رمان مهر و مهتاب از تکین حمزه لو با لینک مستقیم

دانلود رمان مهر و مهتاب از تکین حمزه لو کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی

تعداد صفحات : ۳۱۳

خلاصه رمان : داستان یک دختری بسیار مرفه و ازاد و تقریبا رها از دین هست که با هم دانشگاهی اش که جانباز شیمیایی و مذهبی که تمام فامیل درجه یک خود را در بمباران زمان جنگ در یک مهمانی از دست می دهد و به تنهایی زندگی می کند اشنا می شود و علیرغم مخالفت خانواده دختر با اصرار انها را راضی به ازدواج می کند ولی خانواده بجز برادرش او را طرد می کنند رفتار بسیار شیرین و منطبق بر اخلاق پسر باعث می شود که خانواده دختر و خودش متحول شوند و دست از کارهای ضد ارزش بردارند و…

قسمتی از داستان رمان مهر و مهتاب

تا شب ناراحت و نگران بودم، لحظه ای صورت معصوم و مظلوم آقای ایزدی از پیش چشمم دور نمی شد. بعد از آنکه امبولانسی جلوی در دانشگاه آمد و آقای ایزدی را بردند حال همه حسابی گرفته شد. همه در حیاط جمع شده بودند و با وجود هوای سرد و سوز بدي که مي آمد،

با هم درباره این موضوع صحبت می کردند. همه داشتند به سعيد احمدي غر می زدند و حادثه را تقصير او مي انداختند که البته بی تقصیر هم نبود، بیچاره آقای احمدی گوشه ای که کرده بود و چيزي به گریستنش نمانده بود دخترها دور هم جومع شده بودند و هر کس چيزي مي گفت. فرانك ناراحت گفت:

بیچاره ايزدي دلم خيلي برايش سوخت. آخه یکدفعه چي شد؟ لیلا جوایش را داد: من که گفتم حساسیت داره گوش نکردید. آیدا در حالی که دماغش را پاك مي کرد گفت: بنده خدا چقدر غیبتش رو کردم. نگو که طفلك مريضه… سرانجام مثل اغلب جریانات زندگي اين حادثه هم کم کم رنگ باخت

و بچه ها دانشگاه را ترك کردند. در بین راه لیلا رو به من کرد و گفت: کاش می دونستیم کجا بردنش حداقل مي رفتيم ببینیم چی شده؟ شاید چیزی احتیاج داشته باشه. سرم را تکان دادم و گفتم: خيلي دلم سوخت ولي تا حالا حتما پدر و مادرش شاید هم زنش خبردار شدن و رفتن بالای سرش…