دانلود رمان بی تو از فاطمه درخشانی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، غمگین
تعداد صفحات : ۲۰۱۵
خلاصه رمان : داستان در مورد دختری به نام مهتابه، که با پسری به اسم امیرعباس دوست میشن، امیرعباس چندباری به خواستگاری مهتاب میره، اما هر بار به دلیل شرایط بد مادیش جواب منفی میشنوه، تا اینکه شب نامزدی مهتاب با پسرعموش باهم قرار فرار میذارن و فرار میکنن، اما متأسفانه فردای همون روز خانواده ی مهتاب اونا رو پیدا می کنن و مهتاب و عقد پسر عموش میکنن، پسر عمویی که از همون بچگی عاشق مهتاب بوده و اون و بشدت دوست داشته…
قسمتی از داستان رمان بی تو
“مهتاب” نمیدونم کی و چه وقت خوابم برد هنوز غرق خواب بودم که دیدم یکی داره تکونم میده به زور لای چشم هامو باز کردم و دیدم امیر علی، دوباره چشم هامو و بستم و آروم گفتم: هوم؟ -پاشو مامان کارت دارم! فکر کردم گشنشه برای همین با بی حال گفتم: علی خودت برو از روی کابینت یه
تیکه نون بردار و بخور تا بعد برات تخم مرغ بپزم. دوباره بازو مو گرفت و تکون داد و گفت: گشنه نیستم، پاشو کارت دارم. به زور چشم هامو باز کردم و غرولند کنان گفتم: امیر اگه گذاشتی یه کم بخوابم اه. با تعجب نگاهم کردو گفت: تو چرا اومدی توی اتاق ما خوابیدی؟ سرمو از روی بالشت بلند
کردم همون موقع درد خیلی وحشتناکی توی سرم پیچید و مغزم شروع کرد به زنگ زدن دست هامو محکم روی سرم گذاشتم و گفتم: وای لعنتی باز دردش شروع شد. على هم که ول کن نبود دوباره دستمو کشید و گفت: مامان بیا بریم میخوام یه چیزی نشونت بدم! از دستش حسابی عصبانی
شده بودم برای همین با صدای نسبتا بلندی گفتم: تو چرا منو ول نمی کنی علی؟ بخدا سرم داره از درد منفجر میشه. به خاطر روحیه حساسی که داشت بغض کرد و عقب که داشت بغض کرد کشید و با ناراحتی گفت: تو هم منو دوست نداری؟.. هیچ کی منو نمیخواد همه اتون از من بدتون میاد..