رمان عشق و عطش از بهیه پیغمبری دانلود رایگان

رمان عشق و عطش از بهیه پیغمبری با لینک مستقیم

دانلود رمان عشق و عطش از بهیه پیغمبری کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی

تعداد صفحات : ۲۷۳

خلاصه رمان : داستان درباره ی دختری به اسم ماه بانو هستش که تو عروسی دختر خاله ش عاشق حبیب, ویولن زن گروه ارکستر میشه و گول عشق دروغ حبیب رو میخوره و عفت خودش رو از دست میده و به خاطر این کار می خواد که دست به خودکشی بزنه اما….

قسمتی از داستان رمان عشق و عطش

آن شب بهاری حیاط درندشت خانه آقابزرگ که گویی روح بهشت را در آن دمیده بودند، با نوای خوش موسیقی که از همه زوایایش شنیده می شد، منتظرم بود. منتظر من که آزادنه در باغ چرخیده و عطر دل انگیز گل ها را به سینه کشیده و چهره ملتهبم را در آیینه زلال آب ببینم.

چقدر گردش در زیر درختان پرشکوفه، پیرامون حوض عریض و طویل و مواج خانه همه ملوک لذت بخش بود به خصوص وقتی که می دانستی دو چشم مشتاق نیز تو را می پاید! دلم نمیخواست جشنی که به خاطرش دلخوری عزیز را نسبت به خود برانگیخته بودم چنین سرد و ملال انگیز به پایان برسد

و بی هیچ خاطره ای فرا گردد.بدتر از همه دستپاچگی و بی قراری شوکت بود! به هوای همدلی و هم صحبتی با او آمده بودم تا سفره ی دردهای دلم را پیش رویش باز کرده و در دنیای شاد و بی غل و غش جوانی ها که متعلق به خودمان بود به آرامشی امن و نسبی دست یافته و آسوده گردیم،

اما او برخلاف همیشه که یک روح در دو بدن بودیم، پیوسته از من فاصله گرفته و پی شخص دیگری می گشت! کسی که همه هوش و حواسش را برده و جز دیدار و لقای او مراد و منظور دیگری نداشت.نه تنها من،بلکه حضور هیچ کس دیگر جز او برایش مهم نبود، تنها او را می دید و تنها او را می خواست…