دانلود رمان طمع برای پایان از راضیه خیرآبادی (تسنیم) کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۶۶۶
خلاصه رمان : هر صبح تمام شب هایی که اشک ریختم، یک قدم از آذینی که با شخصیت های کتاب هایش و رویای زیبایش ساخته شده فاصله می گرفتم، من در حال تغییر کاربری یک جنگل بکر و زیبا به یک بیابان بی آب و علف بودم! آذینی که آدم های دورم از من ساخته بودند…
قسمتی از داستان رمان طمع برای پایان
صبح روز بعد، قبل از همه بیدار شدم و سماور را روشن کردم… همه که بیدار شدند اول با خاله احوال پرسی کردم و آن هم مهربانی جوابم را می داد و بعد از آن دو پسرش که باهم به این جا آمده بودند. شوهرش هم که کلا نیامده بود. بعد از دیدن دو پسر خاله ها متوجه شدم دیشبی اردلان بود.
پسر بزرگتر خاله که 16 سال از من بزرگ تر است، دومی هم پسر کوچک اش که حدودا 5 سال از من بزرگ تر بود و به شدت پسر جذابی به نظر می رسید. من هم که یک دختر نوجوان بودم و بی اختیار جذبش شده بودم. جو داخل خانه خوب بود زیرا بابا خوش رفتاری می کرد،
چون ماشین آن ها شاستی بلند بود و با کلی میوه و شیرینی و وسایل اومده بودند خانه ی ما. بابا به طور کلی تا برایش نمی صرفید کاری نمی کرد. اخلاقش این طوری بود. موقع چیدن سفره ی ناهار همان طور که زیور میخ اردلان بود همان طور هم اردلان به همه حرکات من با دقت نگاه می کرد
و من از این حرکاتش واقعا استرس می گرفتم! زیرا زیور بعدا تلافی اش را سرم در می آورد. در حالی که من حتی دلم نمی خواست اردلان نگاهم کند! او 16 سال ازم بزرگ تر بود. دلم می خواست مسعود به من نگاه می کرد، دوست داشتم با او حرف بزنم اما او کلا سرش داخل گوشی بود…