دانلود رمان آمیخته به تعصب از رضوانه کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۱۶۴۳
خلاصه رمان : شیدا دختریه که در کودکی مامانش با برداشتن اموال پدرش فرار میکنه و اون و برادرش شاهین که چند سالی از شیدا بزرگتره رو رها میکنه و این اتفاق زندگی شیدا و برادر و پدرش رو خیلی تحت تاثیر قرار میده، پدرش مجبور میشه تن به کار بده، آدم متعصب و عصبی ای میشه و مدام شیدا رو که دختری آروم و بی دردسر بود محدود میکنه و این محدودیت ها به حدی میرسه که شیدا طغیان میکنه و…
قسمتی از داستان رمان آمیخته به تعصب
– یعنی چی عزیزم؟ سه روزه میگم بیا ببینمت هربار یک بهونه ای میاری.چیزی شده به من نمیگی؟تار موهای بلندم را میان انگشتانم پیچیدم و شرمنده از بیان حقیقت به او مثل این چند روز در جوابش لب زدم: نه فرشید چیزی نشده. فقط یکم بی حوصله ام. -چرا؟ تو که خوب بودی اون شب. – آره. ولی الان چند روز کسلم.
حتی دانشگاهم برای کلاس جبرانی آخر ترم نرفتم. پوفی کرد و با لحنی که نشان می داد قانع نشده است گفت: – کاری از دست من برمیاد؟ نیشخندی زدم و در دل گفتم: “از دست هیچ کس کاری برنمیاد.هیچ کس” -نه ممنونم. -پس بهتر شدی حتما یک قرار بزار ببینمت…دلم برات تنگ شده خوشگلم.
لبریز از احساسات شدم و من نیز غم زده از این چند روزی دوری آرام نالیدم: -منم همینطور. – قربون دلت جیگر. من برم دیگه. کاری نداری؟لبخند کم جانی به احساسی که برایمخرج کرد زدم و گفتم:نه.مواظب خودت باش. -میبوسمت. بای. تماس را قطع کردم و خیره به نقطه ای نامعلوم در عالم فکر و خیال غرق شدم.
شاهین از فردای آن شب که به خانه آمد دیگر به ماموریت نرفت و در خانه و با استفاده از لپ تاپش کارهایش را انجام می داد. من نیز که عمر خوشی هایم را پایان یافته می دیدم با وجود اصرار بچه ها در کلاس های جبرانی دانشگاه هم شرکت نکرده و با لجبازی تمام در خانه ماندم و خودم را در اتاقم حبس کردم…