رمان دل بی جان از سیما احمدی دانلود رایگان

رمان دل بی جان از سیما احمدی با لینک مستقیم

دانلود رمان دل بی جان از سیما احمدی کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی

تعداد صفحات : ۳۸۵۴

خلاصه رمان : من جانانم… دختری در دنیای واقعی… بدون فانتزی ها و تخیلاتی که در ذهن وجود دارد… جهانم پر از درد و رنج، مملو از شادی های کوچک است… اینجا خبری از مهر و محبت های کلیشه ای نیست.. تک به تک صفحات زندگیم پر از اتفاقات خوش و ناگوار هست، اما در بین تمام این اتفاقات دست هایی برای حامی بودن هست دست هایی که… اینجا خود برزخ است، مرزی بین خواستن و نداشتن…

قسمتی از داستان رمان دل بی جان

در ورودی باز شد… به قد و بالای ورزشکاریش خیره شدم… با ولع جزء به جزء صورتش رو نگاه کردم… چشمای قهوه ای خوش رنگش که مهربون بودنش و فریاد میزد.. دماغ استخونی و مردونه و لب های کوچیکی که طرح لبخند روش جا خوش کرده بود… پوست گندمیش تیره تر شده بود…

بنیامین: سلام ببخشید دیر شد جاده ترافیک بود… همه بغلش کردن و اعتراض می کردن به نبودنش… من باید به چی اعتراض می کردم؟ به بی معرفت بودنش ؟ چند ماه بود که سرمو رو سینه ش نذاشته بودم و با دستای حمایت گرش منو در آغوش نگرفته بود؟ ضربان قلبم خودشو به در و دیوار سینه ام میکوبید…

هیچ وقت خودمو تا این حد ضعیف حس نکرده بودم… واقعا من بدون بنیامین هیچ بودم خودشم اینو خوب میدونست… با چشماش داشت دنبال یکی می گشت به من رسید، مکث کرد… داشت دنبال من می گشت؟… چشماش دلتنگی رو فریاد میزد ولی چرا؟…

مگه کی مجبورش کرده بود که دل بکنه و بره؟… کدوم ابلهی ازش خواسته بود که سه ماه خودشو ازم دریغ کنه؟… با چند قدم بلند خودشو بهم رسوند… نگام کرد، عمیق و پر حرف… بدون گفتن کلمه ای دستم رو گرفت و تو بغلش پرت شدم دستاشو محکم دورم حلقه کرد و سرمو به سینه ش فشرد…