رمان دارک از زهره ابراهیمی دانلود رایگان

رمان دارک از زهره ابراهیمی با لینک مستقیم

دانلود رمان دارک از زهره ابراهیمی کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : ۱۳۳۹

خلاصه رمان : “اسفندماه ۱۳۹۷ تهران” _ساعت شش قرار بود خونه باشی و الان ساعت یازده شبه!صدای پر خشمش در تاریکی آشپزخانه باعث شد از جا بپرم و لیوان آب در دستم بلرزد. _این ۵ساعت سرت به چه کثافط کاری بند بود که حتی وقت جواب دادن به گوشیت رو هم نداشتی؟نگاه خشمگینش زبانم را بند می آورد. بخصوص که حالا چشمانش سرخ شده اش، نمایان گر آن درد لعنتی اش بود. دروغ چرا… ترسیده بودم! صدای بلند ضربان قلبم را به وضوح می شنیدم اما…

قسمتی از داستان رمان دارک

_رسیدیم! پلک هایم را باز و سرم را بالا گرفتم. چشم هایم می سوخت و سرم درد می کرد و همین باعث شده بود دید درستی از اطراف نداشته باشم! اخم کردم خیال می کردم برای آرام شدنم راهي دربند یا شاید هم کوه و پارک شود اما اینجا، به نظر مکان تفریحی نمی آمد.

کنجکاوی ام را بیش از این نتوانستم کنترل کنم.نگاهش کرده و پرسیدم: _کجاییم؟ لبخندی زد: چشمات چقدر قرمز شده آخه چرا گریه می کنی؟ مگه دنیا ارزش اشک ریختن داره؟ دست های لرزانم بالا آمد و روی چشمانم نشست. اگر می فهمید این اشک ها برای خودش ریخته شده است؛

چه حالی میشد اگر می دانست دلم تا چه حد عاشق شده و شکسته است چه؟ بازهم می گفت دنیا ارزش اشک ریختن ندارد؟ _اینجا پرورشگاهه! گفتم شاید خوش حالت کنه سال تحویل کنار این بچها باشی! دست هایم به آنی پایین افتاد و چشم های سرخم گرد و دهانم باز ماند!

پرورشگاه؟ پیاده شو… یک ساعت دیگه سال تحویل میشه ها! هنوز هم در شوک بودم اما با حرفش، تکانی به خود داده و از ماشین بیرون آمدم‌. به طرف صندوق عقب رفت و آن وسایلی که از مغازه ی آن دوستش گرفته بود و گذاشته بودشان داخل صندوق، را بیرون کشید!