دانلود رمان زیر ایوان ماه از ف.صفاییفرد کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی، معمایی
تعداد صفحات : ۱۶۷۱
خلاصه رمان : زخمهای تنشان را زیر لباسها پنهان می کردند، اما هیچکس نگفت زخمهای روح پنهان نمیشوند. با هر نگاه، با هر کلام، حتی از لای لبخندها بیرون میزدند. بهی، فلور، کاوه و فرهاد، چهار نفر اصلی که زخم هایشان آنها را به هم پیوند زده و.. میزند. بهی که چند سال پیش خواهرش رااز دست داده تمام تلاشش را برای زندگی خواهرزاده چهار ساله وشوهرخواهرش میکند، کاوه هم که علاقهاش به بهی را در دل مخفی کرده، تمام تلاشش را برای نزدیک ماندن به او میکند اما فلور، خاله کاوه قرار نیست بگذارد این مسیر برای کاوه آسان بگذرد…
قسمتی از داستان رمان زیر ایوان ماه
“فرهاد” سروکله زدن با سیامک اعصاب فولادی می خواست خجالت نمی کشید با این سن یکی هم سن دخترش با شکم برآمده از بازویش آویزان میشد؟ تاسف برای کدامشان بود؟ پیرمرد شصت ساله با دختر بیست و هفت هشت ساله ای که خانه آرزوهایش را روی شانه های زپرتی این مرد می ساخت؟
لابد برای من که نشسته بودم و تحلیلشان می کردم! وعده ی پول به شان میداد یا قبل از رفتن توی تخت حسابش را چک می کردند؟ خبر داشتند پول توجیبی اش را من می دهم… هه! احمق ها.. یک مشت احمق مفت خور که خودشان عرضه…
جای ادامه اش پوزخند زدم حتماً داشتم درس پس می دادم. همه چیز از همین “عرضه”ی لعنتی شروع میشد! «تو اگه عرضه داشتی حالا حال وروز ما این نبود که ماه اون عمه زاده ی مفت خورت چس تومن پول حق خودمونو بذاره تو پاکت منتم بذاره سرمون.»
«مردم پسر دارن منم که دارم دو تا دختر کور و کچل زاییده بودم جای توی بی عرضه منفعتش بیشتر بود.» «حالا هی برای من پز جلسه ها تو بده… چه هالویی بوده اون که تو رو کرده رئیس اون خراب شده!» پوزخند زدم به تابلوی خراب شده ای که رئیس بی عرضه اش بودم…