دانلود رمان باهور از ملیکا شاهوردی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۱۵۵۴
خلاصه رمان : جانان برای تکمیل کردن هزینه دیه و نجات برادرش از اعدام، مجبور به قبول کردن پیشنهاد کاری طوفان میشود. رابطه عاشقانه و پرکششی را با رئیس شرکتش آغاز میکند، اما همه چیز زمانی شروع میشود که طوفان غیبش میزند و بعد از ۲ ماه، درست زمانی که جانان باردار است به خواستگاری خواهر جانان می آید و …
قسمتی از داستان رمان باهور
از ماشین پیاده شدیم تمام بدنم داشت از ترس میلرزید. تمام اون دوساعتی که تو هواپیما بودیم دستم تو دست طوفان بود اما با این حال باز ذره ای از ترس و لرزش بدنم کم نشده بود. نفس عمیقی کشیدم و به اطراف نگاه کردم. چقدر دلم تنگ شده بود برای این آب و هوا. وارد لابی شدیم طوفان
بدون نگاه کردن به جایی به سمت آسانسور رفت. سرم رو انداختم پایین و سعی کردم نگاه کنجکاوم رو کنترل کنم. به اندازه کافی پیشش گاف داده بودم. تکیه دادم به بدنه آسانسور و پی در پی نفس عمیق کشیدم تا اون حالاتم برنگرده. چونم رو گرفت تو دستش و وادارم کرد به چشماش
نگاه کنم. -هنوز نتونستی کنار بیای باهاش؟ نگاهم رو به جای دیگه ای دوختم. -طبق توصیه های دکتر عمل میکنم ولی بیشتر اوقات تنهایی میترسم سوار آسانسور شم. اخم هاشو کشید تو هم. -برگردیم دوباره چند جلسه دیگه میریم تا کامل رفع شه. چونم رو رها کرد. به دست های مشت شدش خیره شدم.
میدونستم خودش رو باعث تمام این اتفاقات میدونست. درستش این بود که از اتفاقات اون روز اون مرد روانی و علت اصلی ترسم بهش میگفتم اما نمیتونستم هرکاری می کردم زبونم باهام یاری نمیکرد. اصلا نمیخواستم دوباره پاش به زندگیم باز شه یا حتی دوباره بخوام ببینمش …