رمان روح انگیز از فاطمه درخشانی دانلود رایگان

رمان روح انگیز از فاطمه درخشانی با لینک مستقیم

دانلود رمان روح انگیز از فاطمه درخشانی کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی

تعداد صفحات : ۲۳۹۹

خلاصه رمان : محبوبه دختر روستایی شر و شیطانی است که در جایی دور افتاده زندگی می کند، او برخلاف خانواده و فرهنگ سنتی که دارد بشدت بلند پرواز، مغرور و اعتماد به نفس کاذبی دارد. جوری که همه او را به عنوان گاو پیشانی سفید روستایشان می شناسند و هیچ مردی حاضر نیست با او ازدواج کند. دست بر قضا سرنوشت، یک جوان امروزی، به نام بهروز را سر راهش قرار می دهد، که او هم هدفی جز سو استفاده از محبوبه ندارد‌…

قسمتی از داستان رمان روح انگیز

بلاخره رسیدیم خونه، ماهرخ طبق معمول توی راه همه اش مدام نق زد، جوری که از دستش سردرد گرفتم و چندین بار هم هی بهش توپیدم که این قدر نق نزن،اما اون کر بود و حرف توی سرش نمی رفت طبق معمول همیشه وقتی که از سر جوب آب بر می گشتیم اول باید می رفتیم و عرض ادبی

به زن دایی می کردیم، اینبار هم با همون تشت های روی سرمون سمت اتاق اونا راه افتادیم. خونه دایی مثل اکثره خونه های آبادی به حیاط بزرگ داشت که روی بهار خواب گلی بالای حیاط حدوده پنج تا اتاق خشت و گلی داشت. یکی از اتاق ها مال ما بود، یکی هم مال ماهرخ، بزرگترین اتاق هم که متعلق

به خودشون بود و یکی هم جای اشپزخونه ازش استفاده می کردیم، اتاق هم که مختص ناصر بود فقط خودش شب ها ازش استفاده می کرد گوشه حیاط هم یه طویله خیلی بزرگ بود که چندتایی گاو و گوسفند توش بودن که زمستون، خرج خونه دایی و ماهرخ از همین گاو و گوسفندها بود،

ما هم که عطا معلم ده بالا بود و از دولت چندرغاز حقوق می گرفت که با همون زندگیمون رو می چرخوندیم. -بنظرت الان ملکه مملکت داره چیکار میکنه؟ نگاهی به ماهرخ کردم و چون متوجه سوالش نشده بودم پرسیدم؟ -هان؟ چی گفتی؟ میگم بنظرت زن دایی الان داره چیکار میکنه؟