رمان آن سوی آینه از تکین حمزه لو دانلود رایگان

رمان آن سوی آینه به تکین حمزه لو با لینک مستقیم

دانلود رمان آن سوی آینه از تکین حمزه لو کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی

تعداد صفحات : ۳۰۳

خلاصه رمان : داستان زندگی زنی رو بیان می کنه که در عین داشتن یک زندگی خوب، از زندگی خودش ناراضیه و به اتفاقایی که توی زندگیش رخ می ده با یه دید منفی نگاه می کنه و تمامی اتفاقات رو گردن اطرافیان از جمله شوهرش می ندازه و آرزوی اینو داره که تمام اطرافیانش اونو رها کنن و بتونه تنهایی به اون زندگی که همیشه آرزو داشته برسه. این فرصت به مریم داده می شه در حالی که مریم پشیمون از رفتارش و آرزوی بازگشت داره.

قسمتی از داستان رمان آن سوی آینه

باز به ساعتش نگاه کرد، ای بابا سه ساعت داشت دنبال به تلفن می گشت؟ یا تنبل خانوم دوباره خوابیده بود صدای زنگ تلفن که بلند شداز جا پرید. فوری گوشی را بر داشت: الو؟ اما بر خلاف انتظارش صدای مادرش بلند شد: الو… مریم؟ انگار چند نفر در آن خانه بودند که او پی مریم می گشت.

بی حوصله جواب داد: -سلام مامان -علیک سلام چطوری؟ آه کشید: خوبم شما چطورید؟بابا خوبه؟ مادرش هم متقابلا آه کشید: -آره طبق معمول مشغول غر زدنه از اون روز دیگه به من زنگ نزدی، گفتم زنگ بزنم ببینم چطوری کار احمقانه ای نکرده باشی. مریم به سقف نگاه کرد در دل دعا کرد:

خدایا صبرم بده بعد جواب داد: خوبم مامان چطور علی مارمولک خبرتون نکرده اصلا حامله نبودم… مادرش با تعجب گفت: خب خدا رو شکر که دستت به گناه نرفت. حالا هم اگه بچه نمیخوای حواست رو حسابی جمع کن که مجبور نشی گناه کبیره کنی. مریم دندان هایش را با حرص روی هم فشار داد: چشم !

چند لحظه ای به سختی حرف های روز مره مادرش را تحمل کرد. وقتی خدا حافظی می کرد بی اراده به ساعت نگاه کرد و وقتی دید چند دقیقه بیشتر نگذشته تعجب کرد چرا فکر می کرد یک ساعت با مادرش حرف زده پرهام با مکعب های ساختمان سازی اش دعوا می کرد و با حرص آنها رو روی هم می کوبید…