دانلود رمان اصیل و خونخوار از کیمیا وارثی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، تخیلی، فانتزی، خون آشامی
تعداد صفحات : ۷۴۰
خلاصه رمان : افسانه، دختری که بدون اطلاع داشتن از حقایقِ وهمآلود آن روستای خونین و جهنمی، پا به آنجا میگذارد و ناخواسته درگیر ماجراهای فراوانِ خطرناکی می شود. پی به حقیقتهای مخفیِ عجیب و کهنهاش میبرد. زندگیاش با موجوداتی عجیب و افسانهای یکی میشود. برای بقا و زنده ماندن باید بجنگد و درنهایت، قلبش گرفتار عشقی ممنوعه میشود! عشقی که ممکن است حاصل نبردهای خونین و یک آیندهی سیاه باشد!
قسمتی از داستان رمان اصیل و خونخوار
آیوان با قدم های محکم و سنگین به اون سمت می رفت و من رو هم دنبال خودش میکشوند. وقتی به نزدیکی جمعیت رسیدیم آیوان محکم دستم رو کشید و روی کف آجری سالن پرتم کرد. درست کنار پای جمعیت، روی زمین افتادم و صورتم از درد جمع شد که،
آیوان با صدای بلندی داد زد: نقشه هات دیگه آب کشیدن آریانا هیچ غلطی دیگه نمیتونی بکنی من برگشتم. آریانا با چهره ی عصبیش از بین جمعیت گذشت. بقیه رو کنار زد و خطاب به آیوان فریاد زد: شاید از خواب چندین سالهت توسط. سمت من خم شد و بازوم رو گرفت،
و محکم کشید که روی پاهام ایستادم و اون ادامه داد: این دورگه برگشته باشی؛ اما بدون که هرگز سلطنت بهت تعلق نمیگیره. _کی قراره جلوی من قرار بگیره؟ آریانا بازوی من رو محکم فشار داد انگار داشت حرصش رو سر من خالی می کرد. داد زد: من. من. كی جلوت میایسته؟
من آیوان؛ من این کار رو می کنم. آیوان پوزخند زد بعد تای ابرویی بالا انداخت و سرش رو رو به سقف بلند کرد دستش رو بالا برد و انگشت اشاره ش رو تکونی داد که کریستال بزرگی از لوستر جدا شد. بعد انگشتش رو رو به آریانا گرفت که کریستال با چنان شدتی سمتش پرتاب شد…