دانلود رمان ماهبد از صاد_الف کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۹۷۶
خلاصه رمان : رمانی پر راز و متفاوت از دختری که با گرفتن فراموشی ناخواسته پا به خونه شوهری می زاره که می خواسته ازش طلاق بگیره، اما باربد اون رو تو خونه زندانی میکنه و مجبورش میکنه…
قسمتی از داستان رمان ماهبد
حس می کردم بدنم تو کوره آتیش افتاده، چشم هام و بستم و به تاج تخت تکیه دادم، سنگینی نگاهش بعد از چند دقیقه ناپدید شد و صدای باز و بسته شدن در به گوشم رسید. چشم باز کردم و بعد از اینکه دیدم وجود نحسش توی اتاق نیست با احتیاط و به آرومی کامل روی تخت دراز کشیدم،
گندم آروم شده بود، انگار متوجه شده بود که شیری وجود نداره که دست از تلاش برداشت و سرش رو روی بازوم گذاشت و چشم های خوش رنگش و بست و خوابید. پوستی سفید و لپ های گلگون، چشم های گرد و کوچولوی قهوه ای رنگ، موهای کوتاه اما پرپشت ازش یک پرنسس ساخته بودن.
دیگه کارهام دست خودم نبود، دستم و زیر سرش درست کردم و خودم هم چشم بستم تا شاید بتونم مغزم و برای چند ساعت هم که شده آروم کنم. نفهمیدم چقدر زمان گذشت و چقدر خوابیدم، با قرار گرفتن دستش روی دستم چشم باز کردم و وحشت زده بهش نگاه کردم. دیگه خبری از عصبانیتش نبود،
دستش و نوازش گونه روی موهای پریشونم کشید و کمک کرد تا روی تخت بشینم، سرم و چرخوندم و با جای خالی گندم مواجه شدم، سرم با شتاب به سمتش چرخید و ترسیده آب دهنم و قورت دادم، بیم داشتم، اگر بلایی سرش می آورد!؟ – کجا بردیش؟ لبخند آرامش بخشی زد و کنارم روی زمین نشست…