دانلود رمان ایستادم از راضیه درویش زاده کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۳۱۳
خلاصه رمان : ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ “ﻫﯿﭽﮑﺲ” ﺩﺳﺖ ﺍﺯ “ﺍﺭﺯﺷﻬﺎﯾﺖ ” ﻧﮑﺶ ﭼﻮﻥ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻓﺮﺩ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﺑﮑﺸﺪ، ﺗﻮ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯽ ﻭ ﯾﮏ “ﻣﻦ” بی ارزش… ارزش!! زمانی ارزش این کلمه رو فهمیدم که از من فقط یک “من”بی ارزش مونده بود… نمیدونم شاید یادم رفته بود مهربونی و سادگی باعث نمیشه ساده لوح هم بشم و خیلی راحت غرورمو بشکونم… اره یادم رفته بود که اگه میخام مهربون باشم باید غرورمو نگه دارم.
قسمتی از داستان رمان ایستادم
با قیافه ی آویزون از ماشین پیاده شدیم به پلیسی که که مث اجل رو به روم ایستاده بود نگا کردم. شینا آروم پرسید: حالا چه خاکی بریزیم تو سرمون… یلدا گواهینامه داری. مظلوم نگاش کردم: نچ. یاسیمین: من میگم راننده بودم. شینا یه جوری نگاش کرد، یعنی خیلی خری. یاسیمین:
آخه یاسمین فکر کردی کوره ندید این رانندگی می کرد عجبب. خنده ام گرف. مث بچه دابستانیا به صف ایستادیم. پلیسِ اومد سمتمون: کارت ماشین گواهی نامه. یهو از دهنم پرید: چی هست!؟ شینا پقی زد زیر خنده دستشو رو دهن گذاشت و ازمون دور شد یاسمین هم محکم زد به دستم خفه شدم.
یاسمین: ببخشید جناب سروان. سروان: که چی هست آره!؟ باز بی هوا دهن وا کردم: آقا از دهنم پرید. یاسمین زیر لب غرید:خفع شووو یلدا. صدای توقف ماشین اومد برگشتم ماشین بابک بود بابک و فرزاد از ماشین پیاده شدند پشت بندش میلاد و امیر پیاده شدند. فرزاد: چی شده!؟ مظلوم گفتم: نمیدونم.
سروان با تعجب گف: نمیدونی!! خانوم شما امروز بیش از 10بار تخلف کردی… سرعت تو بزرگراه سبقت سرعت بالا و بازم سبقتو سبقت سبقت الانم که میگید گواهینامه ندارید… ماشین باید بره پارکینگ سریع گفتم: جناب سروان لطفا کوتاه بیاید… فرزاد: یاسمین تو یلدا ببر اونور…