دانلود رمان کابوس پر از خواب از مریم سلطانی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۱۵۰۵
خلاصه رمان: صدای بگو و بخند بچهها و آمدو رفت کارگران، همراه با آهنگ شادی که در حال پخش بود، ناخودآگاه باعث جنب و جوش بیشتری داخل محوطه شده بود. لبخندی زدم و ماگ پرم را از روی میز برداشتم. جرعهای از چای داغم را نوشیدم و نگاهی به بالای سرم انداختم. آسمانِ آبی، با آن ابرهای دودیرنگ که جابهجای آن را لک انداخته بود، انگار آبستنِ خبرهای خوبی نبود.آن هم برای من که نیمی از دغدغه ام این داخل و نیمِ دیگر آن بیرون و هنوز بار ماشین بود….
قسمتی از داستان رمان کابوس پر از خواب
وارد خانه که شدم، رویا خانوم را نشسته بر روی مبلی همان حوالی در دیدم به محض دیدنم از جا بلند شد و گفت: چه خبره امشب تو این خونه؟ نگاهش به اندازه ی یک پلک زدن کوتاه از روی صورتم گذر کرد و به پشت سرم رسید. درست یک قدم آن طرف تر…
روی پونهای که همراه با من بلند شدو قدم در خانهای گذاشت که وحشت و ترسمان را با وجود زنی که اینک طلبکارانه مقابلمان قد کشیده بود، هر لحظه بیشتر می کرد. _از عصر که می آی و میری هی با خودم میگم رویا غلط نکنم یه خبری شده. یه چیزی هست که این دختر شده بند کوتاه تومبون.
اما بازم گفتم شاید اشتباه کردم. در همان حین نگاه رنگی ناآرامش را به صورت رنگ پریده ی من دوخت و ادامه داد: حنا تو بگو چی شده تا دق مرگ نشدم. چتونه شماها امشب؟! شاهد کجا رفت؟ چیکارت داشت؟ پشت اون در قبل و بعد اومدن و رفتنتون چی می گفتین به هم که نباید تو این خونه
گفته میشد؟! کو شاهد حنا؟ _خاله.. رویا خانوم با شنیدن نامش از دهان پونه، برآشفت و صدایش را بالا برد: خاله و درد بی درمون چرا هیچ کدومتون هیچی نمیگین پس؟ پونه که مشخص بود کاملاً ترسیده و خوف گفتن دارد، من دستپاچه را نگاهی انداخت…