دانلود رمان فصلهای نخوانده عشق از سنا قیصری پاک کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۳۵۲۱
خلاصه رمان : راه های نرفته بسیارند، رازهای نادانسته نیز، و زندگی کتابی ست که فصل های ناخوانده بسیار دارد. مگو: تا کی؟ تا چند؟ کتاب را ورق بزن، گام بردار، زندگی بر چکاد عشق، روزی گل خواهد داد.
قسمتی از داستان رمان فصلهای نخوانده عشق
شانا روی صندلی ماشین جای گرفتو سلام داد. رد بوی عطر زنانه زیر دماغ پیام پیچید. لبخند زد و جواب سلامش را داد زودتر از شرکت بیرون زده بود تا با شانا وقت بگذراند با شانا بودن را دوست داشت. به هر حال فرصتی بود برای شناخت بهتر و به وجود آمدن اعتماد و محبتی که شانا را قانع میکرد
دوباره پا به تخت او بگذارد. شانا در ماشین را بستو همزمان پرسید: چه خبر؟ خوبی؟ جواب داد: ممنون تو خوبی خانم خانما؟ مزاحمت که نشدم؟ شانا: نه، چه مزاحمي يه ساعتي رو مبل لش بودم تو زنگ نميزدي فکرکنم همونجا كيك ميزدم! قسمت آخر جمله اش را با مزاح گفت. ماشین را به حرکت در
آورد منم پراست از شرکت اومدم دنبالت. شانا: كجا ميريم؟ پیام: من ترجيحم اینه بریم خونه ولي اگه تو جاي بهتري سراغ داري بريم همونجا. شانا: نه همون خونه خوبه. کمی در سکوت گذشت سكوتي كه صداي ضعيف خواننده که از بلندگوهاي ماشين به سختی به گوش ميرسيد پس زمینه آن
شده بود. پیام سکوت را شکست. مامان میگفت: یه سر بریم خونشون. شانا: آره عمه به منم زنگ زد. فکر کنم خیلی ازمون ناراحته. من بهش گفتم این مدت خیلی سرم شلوغ بود. با خنده اضافه کرد: ولی باز غراشو زد. پیام: یه روز که وقت داشتی بگو بریم. صداي موبايل شانا بلند شد به پیام اطلاع داد: شایانه.