دانلود رمان یکاگیر از فاطمه محمودی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، معمایی
تعداد صفحات : ۱۵۵۰
خلاصه رمان : ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجهاش رو جلب میکنه؛ طوری که وقتی اونو چند روز بعد کنار خیابون میبینه سوارش میکنه و استارت آشناییش با هاتف زده میشه. اما این آشنایی فقط تا زمانی که…
قسمتی از داستان رمان یکاگیر
نفس هایش آرام و منظم است به خواب رفته و هوای نسبتاً تاریک اتاق به ارمغان اجازه نمی دهد که درباره ی شب و روز بودن نظری دهد. دستمال خنکی که روی پیشانی است نشان می دهد که تب داشته و هاتف سعی کرده آن را پایین بیاورد. چرا با او مانند یک پرستار رفتار می کند؟
می خواهد خود را عقب بکشد اما دست های هاتف با قدرت عجیبی او را به خود فشرده اند و اجازه ی دوری نمی دهند. کمی که سعی می کند خود نیز بیخیال می شود. به جایش کمی خود را بالا می کشد و به صورت او نگاه می کند. در خواب آرام تر به نظر می رسد.
ارمغان هم در خواب این چنین می شود؟ «او» می گفت وقتی چهره ی غرق در خوابش را می بیند آرامش ندارد. «آه» غمگینی از سینه اش می جوشد و بیرون می آید نتیجه اش دست هایی می شود که روی کمرش بالا می آیند و پشت سرش را می گیرند.
هاتف سر ارمغان را به سینه خود می فشارد و او را کامل در احاطه می گیرد. -چته دختره؟ چرا آه می کشی؟ خوابش سبک است یا از همان ابتدا خود را به خواب زده؟ ارمغان کمی از او فاصله می گیرد نفسش از این همه نزدیکی گرفته است. -خوشم نمیاد توی خواب کسی بهم بچسبه!