دانلود رمان درناز از غزاله جعفری کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۳۴۷۰
خلاصه رمان : درناز دختری مستقل که ابتدای ورودش به محلهای پائین شهر، دشمنیِ گنده لات محل را برای خود میخرد. در این بین، عشق قدیمیاش را میبیند…
قسمتی از داستان رمان درناز
به پنجره زل زدم. آسمان تاریک شده بود که شیشه های همان پنجره به لرزه افتاد. دستگیره در پایین آمد و همزمان صدایی آشنا در فضا نشست. _درناز. گمان می کردم باز هم بازی سیروس است اما كليد داخل قفل چرخید و قامتی میان چهار چوب نمایان شد. رویا نبود، خود منوچهر بود! خود او بود با
قمه ی معروفش… از دیدنش خوشحال بودم… خیلی زیاد! کسی پیدا شده بود تا از این مخمصه رهایم کند شده بود تا از این خصصه رهایم کند. هراسان سمتم قدم برداشت در برابرم زانو زد. در برابر منی که روی زمین میخ شده بودم قمه به روی زمین انداخت. دستش به روی شانه هایم نشست. سر تا
پایم را از نظر گذراند و نالید: چکا.. رت کردن؟؟… کجا رفتن بی.. نامو.. سا؟ تمام توانم را خرج دستم کردم و سيلي جانانه ای نثار صورتش شد. قسم میخورم دست من خیلی بیشتر از گونه او به درد آمد اما خودم را از تک و تا ننداختم. +تو هنوز همون منوچهری.. همونی که دفعه اول دیدمش.. همونی که
حالمُ بهم میزد! ابروهایش لرزان به هم نزدیک میشد برای اخم کردن و دوباره بجای اول برمیگشت. خواست حرفی بزند که صدای سیروس پیچید. _دست خوش… یه بار مردونگی خرج کردی. منوچهر به سرعت برق تمام قد ایستاد پشت سر او من هم به طبع ایستادم. سیروس گالن ده لیتری کنار دیوار گذاشت…