رمان اسیر پادشاه از zoey_draven دانلود رایگان

رمان اسیر پادشاه از zoey_draven با لینک مستقیم

دانلود رمان اسیر پادشاه از zoey_draven کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، فانتزی، تخیلی

تعداد صفحات : ۹۲۸

خلاصه رمان : لانا در سیاره ی داکار با برادرش زندگی میکنه.مردم داکاری به شدت به زمین هاشون اهمیت میدن و وقتی برادر لانا زمین زراعیشون رو آتش میزنه یکی از شش پادشاه داکار برای کشتن کیوِن به روستای اونها میاد ولی لانا جون خودش رو به جای جون برادرش پیشنهاد میده. اما پادشاه داکار با دیدن لانا نقشه ی دیگه ای برای اون میکشه. پادشاه جون اون و برادرش رو میبخشه به شرط اینکه لانا به اون خدمت کنه…

قسمتی از داستان رمان اسیر پادشاه

در خانه مان باز شد و من با هشدار ناله ای کردم در حالی که کیون خودش را وارد دایره ی داکاری های مسلح کرد و خودش را جلویم انداخت و با شانه های پهنش جلوی دیدم را گرفت. ” كيون ” ! جلو رفتم تا دوباره جلوییش قرار بگیرم. کیون فریاد زد. “کار من بود…

من آتیشو روشن کردم نه خواهرم، اون فقط داره سعی میکنه از من محافظت کنه ” بالاخره دیدم که شمشیر پیام رسان بیرون آمد و من دیدم که تیغه اش در زیر نور ماه میدرخشد. و بعد من دیدم که شانه های کیون منقبض شد. طلا بقدری نور را منعکس می کرد که من میتوانستم شکل روپوشم

و صورت وحشت زده ی کیون را ببینم. برای دور کردن توجه از او، برادرم را پشت سرم بردم و به عقب هل دادم و خودم را در دسترس پادشاه قبیله گذاشتم و گفتم . “اگه روستامون گرسنه بمونه نمیتونیم دوباره کشت کنیم، شما اجازه نمیدین که ما حیوانات رو شکار کنیم،

ما با سهمیه جیره بندی اتحادیه بین سیاره ای زنده ایم. پس متاسفم که  زمینتونو سوزوندیم ولی باید بدونین که این فقط یه تلاش ناامیدانه برای تغذیه ی خودمون قبل از رسیدن فصل سرما و یخ زدن زمینه ” پیام رسان غرید. “اینکه زمینی ها چطور خودشونو تعذیه میکنن مشکل ما نیست “