دانلود رمان آسانسور از نیلا کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، کلکلی
تعداد صفحات : ۲۴۵
خلاصه رمان : منا پرستار شیطون ، خوش زبون ، نسبتا بی دست و پا و پر حرفیه که در یکی از بیمارستان های تهران در حال گذروندن طرحه. ماجرای سوار شدنش توی آسانسور و آشنا شدن با یکی از همسایه ها سرآغاز داستانه ، داستانی که قسمت براش در نظرگرفته و…..
قسمتی از داستان رمان آسانسور
صبا كه چندين سالي بود كه تو اين بيمارستان مشغول به كار بود و حسابي تو كار خودش تبحر داشت .با حالت خواهرانه اي… صبا- اين رشته اي كه خودت انتخاب كردي… حالا با اين رشته داري كار مي كني و شغلت اينه براي اينكه از پا در نياي… بهتره كمي خود دار باشي و خيلي چيزا رو بذاري
خودشون همونطوري كه مي خوان پيش برن… صبا- محسني دكتريه كه چندين سال داره اينجا كار مي كنه… صبا- من نمي دونم علت اين همه كينه ي تو نسبت بهش چيه؟! – اون اصلا به پرستارا و بقيه كاركنا احترام نمي زاره… تنها حيطه احترامش پزشكا هستن …
صبا- تازه اينطوري باشه… تو مگه هم سن اوني؟ يا ازش بزرگتري؟ كه انتظار داري… اون اول بهت سلام كنه… – نه… ولي ادب حكم مي كنه وقتي چيزي از كسي مي خواي و باهاش كار داري تو اول ادبت رعايت كني. صبا- منا خواهش مي كنم …. – باشه بابا… ديگه چيزي نمي گم…. از جام بلندشدم.
صبا- حالا كجا؟ _مگه نشنيدي… امر فرمودن كه برم و به محضر عنبرشون شرف ياب بشم. صبا ابروهاشو با حالت با نمكي انداخت بالا. صبا- موفق باشي.-هستم. صبا- كاش منم اعتماد به نفس تو رو موقع حرف زدن داشتم… چه فايده هميشه اين زبون كار دستم داده…