دانلود رمان آقای گارسیا (جلد سوم) از T_L_Swan کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، هیجانی
تعداد صفحات : ۱۷۹۷
خلاصه رمان : اون جذاب، بزرگتر و محتاطه. از همون لحظهی اولی که چشمامون با هم قفل شد میدونستم پر از مشکله. سرکارم باهاش ملاقات کردم، روز اولی بود که باریستا شده بودم. اون لبخند زد و من ذوب شدم… سپس قهوهای که درست کردم رو مزه کرد و بخاطر طعم بدش انداختش دور. دوباره روز بعد و روزهای بعد اومد. از قهوههام متنفر بود اما مدام برمیگشت. بازیشو میدونستم. به قهوهام میگفت مرگی توی فنجون. و من بهش می گفتم هدیهای از طرف خدا برای زنها….
قسمتی از داستان رمان آقای گارسیا
“سباستین” دقیقا ساعت 7 صبح وارد رستوران شدم. اسپنسر و مسترز پشت میز همیشگی ما نشسته بودن. این قرارهای صبحانه تنها چیزیه که این روزها میتونیم داشته باشیم. وقت گذروندن با دوست های صمیمیم بسیار ارزشمنده. جولیان مسترز و اسپنسر جونز . ما از بچگی صمیمی بودیم.
اونا برادرانی هستن که هرگز نداشتم. جولیان بچه داره و الان یک همسر داره، بنابراین تمام اوقات فراغتش رو پر می کنند. اسپنسر به تازگی با همسرش شارلوت که بارداره ازدواج کرده. اون برای زنده موندن به این صبحانه خوردنا با ما نیاز داره. شارلوت پدرش رو درآورده و خیلی خنده داره. « هی. »
وقتی روی صندلی نشستم لبخند زدم. جوليان وقتی داشت روزنامه میخوند غرغر کرد: « هوم.» اسپنسر در حالی که روی نان تستش کره میمالید ازش پرسید: « میتونی از بداخلاقیات دست برداری؟ از آدم های لعنتی بداخلاق حالم به هم می خوره. عصبیم میکنن. » جولیان پرسید:
« کجاش بداخلاقیه. سلام کردم. » « اوه، لعنتی. اصلا صدای خودتو می شنوی؟ لحن حرف زدنت. » اسپنسر چشماش رو گرد کرد. جولیان لبخندی ساختگی زد. « امروز صبح زیادی حساس شدی، اسپنس؟ » خیلی شیرین پرسید: « اره حساسم. صبح بخير سب چطوری دوست عزیزم؟ »