دانلود رمان شاه نشین عمارت دلگشا از صفورا اندیشمند کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۳۹۱۲
خلاصه رمان:دلنشین تک دختر حاج احمد دریانوردیان، که لای پر قو بزرگ شده بود شب عروسی با مسیح تک پسر (حاج آقا رادپور) که با هزار نقشه دل از او ربوده و دلنشین را راضی به ازدواج کرده بود، حالا درست در همین شب سقف آمال و آرزوهایش برسرش خراب شد او نمی دانست که چرا و به چه دلیل اینگونه مورد آزار و اذیت همسرش قرار گرفته درمانده و مستاصل چشم به فردا دوخته …
قسمتی از داستان رمان شاه نشین عمارت دلگشا
دستم را روی گلویم کشیدم. نمیدانستم زیر مقنعه چه خبر هست و گلویم چقدر خراش برداشته و اصلا خون میآید یا نه! اما درد داشتم! صبیحا با خشم تمام، ناخن های بلندش را در گردنم فرو کرده و همزمان آن را فشرده بود! احساس نفس تنگی هنوز مرا می آزرد!
اما با تمام وجود سعی داشتم به روی خودم نیاورم. مثلاً خانم محمدی میناپور را فرستاده بود که حواسش به من باشد و از من مراقبت کند. اما سمانه اصلا حواسش به من نبود روی صندلی جلو لم داده بود و مدام با مسیح صحبت می کرد مسیح اما،
از آینه مرا نگاه می کرد. نگران بود و در عین حال عصبانی و خشمگین! به درمانگاه که رسیدیم؛ بی توجه به آن دو پیاده شدم و گفتم: من خودم میرم دیگه مزاحمتون نمیشم. شما میتونید برید. مسیح عصبی نگاهم کرد دندان هایش را بر هم فشرد.
از اتومبیل پیاده شد و در اتومبیل را بر هم کوبید سمانه اما انگار زیاد از این پیشنهاد بدش نیامده بود ولی به تبعیت از مسیح ناچار شد از اتومبیل پیاده گردد. مسیح در مقابل ام ایستاد و با عصبانیت گفت: فکر نمی کنی سرکشی و سرپیچی دیگه کافی باشه؟!