دانلود رمان سپیدار های آشنا (جلد دوم) از فرناز نخعی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۹۴۱
خلاصه رمان : زرین و محمد خیلی دوست دارن صاحب فرزند بشن ولی تلاششون بی ثمر میمونه… به همین دلیل تصمیم میگیرن با توجه به کتاب اسرار زمان باز هم در زمان سفر کنن تا بتونن مادر و پدر بشن.. طبق گفته کتاب باید یکی از اقوام محمد به اسم مروارید و هم دانشگاهیش علی با اونا باشن… همه آماده سفر میشن که…
قسمتی از داستان رمان سپیدار های آشنا
صبح جمعه است. دیروز صبح کلید خانه را به آیدا داده بودم که وقتی علی و مروارید میرسند خودش آن ها را در خانهی ما مستقر کند. دیشب همگی در خانه محمد دور هم جمع شده بودیم و در همان چند ساعت متوجه شده بودم علی جوانی صمیمی و مؤدب است. چند بار به خاطر مزاحمتشان عذر
خواهی کرده بود و وقتی گفته بودیم حضورش اصلاً برایمان مزاحمتی ندارد بالاخره دست از تعارف کردن برداشته بود. آخر شب چهار نفری به خانه برگشته بودیم و من حس خوبی دارم هیچ وقت مهمانی جز آیدا و محمد نداشتیم و حالا بودن مروارید و علی برایم یک تنوع به حساب میآید. خیال داشتم
امروز حسابی بخوابم و تلافی خستگی هفتهی پرکاری را که گذرانده بودم در بیاورم ولی صبح زود بیدار میشوم و خوابم نمیبرد. قرار است محمد و آیدا و لعیا ناهار پیش ما باشند. وقتی مطمئن میشوم خوابم نمیبرد بلند میشوم. سعی میکنم محمد را بیدار نکنم ولی تا از روی تخت بلند میشوم،
بیدار میشود و چشمانش را باز میکند مثل همیشه با دیدنم لبخند میزند. -صبح بخیر زرینم. -بیدارت کردم؟ .ببخشید بخواب، هنوز خیلی زوده. بلند میشود و روی تختخواب مینشیند. -حیف نیست زمانی رو که میشه با تو بگذرونم بخوابم؟ لب تختخواب مینشینم و او به کنار من میآید …