دانلود رمان جهنم بی همتا از زهرا غنی آبادی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۲۴۸۶
خلاصه رمان : حافظ دشمن مهری است، بینشان تنفری عمیق از گذشته ریشه کرده!! حالا نبات، دختر ساده دل مهری و مجلس خواستگاریش زمان مناسبی برای انتقام این مرد شیطانی شده…. مردی که قراره برای آتش کشاندن زندگی مهری خودش را مقابل تمام فامیل و نامزد نبات عاشق و شیفته اش نشان بدهد …
قسمتی از داستان رمان جهنم بی همتا
از در ویلا که بیرون آمدیم تمام حواسم معطوف همان خانه ای بود که نفیسه نشانم داده بود، چشمانم بی اختیار روی در خانه و فضای خالی مقابلش می چرخید فاصلهی من با مردی که همیشه برایم یک علامت سوال گنده بود چند قدم بیشتر نبود. البته که احتمالا این ویلایش بود و معلوم نبود این مرد
پر اوازه درونش باشد. _بچه ها سوار شین، خیلی دیر شد. صدای خاله نگاهم را از دیوارهای سفید ویلا گرفت و سمت بقیه چرخاند که چشمانم در قهوه ای نگاه حامد افتاد. برای لبخند زدن تعارف نکردم او هم انگار نمی خواست نگاه کنجکاوش را از من بگیرد رد نگاهش تا گونه ام کشیده شد و
خیلی نماند و سریع بسوی نفیسه که جلوى من طرف ماشين رفت چشم چرخاند من و نفیسه عقب کنار هم نشستیم. -خان داداش انگار خبراییه ها! لحن پر منظور خندان نفیسه گوش هایم را تیز و نگاهم را مشتاق از بحثی که حدس هایی در موردش زده بودم روی صورت جفتشان کشاند._خبر سلامتی.
حامد انقدر بی خیال جواب داد، انگار که بگوید من یک در صد هم متوجه منظورت نشدم. نفیسه ساکت نماند، خودش را کمی جلو کشید، من پشت خاله بودم و نیمرخ جفت خواهر و برادر تحت تسلطم بود. _از نظر عمه جون و مهگل که قطعا سلامتيه ولی مونده جواب شما!! میمیک صورت حامد جالب بود …