رمان بهاری که باران نبارید از راضیه خیر آبادی دانلود رایگان

رمان بهاری که باران نبارید از راضیه خیر آبادی با لینک مستقیم

دانلود رمان بهاری که باران نبارید از راضیه خیر آبادی کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، خانوادگی

تعداد صفحات : ۹۸۶

خلاصه رمان : داستان ما روایتی از زنیست موفق و قوی که دچار مادر بودن میشد و روی دیگری از وجود تقسیم شده اش را در زمستانی رو به یخ زدگی حس می کند.

قسمتی از داستان رمان بهاری که باران نبارید

“شاهو” به شمیم نگاه می کردم که قدم هاش آروم بود. نسبت به اولین باری که دیده بودمش کمی چاق تر شده بود حرف بابا باعث شد از فکر شمیم بیام بیرون. _بیشتر از این نمی تونیم این جا بمونیم. مالک شماها بلیط بگیرید من هم خودم رو می رسونم. مامان با چهره ای که پر استرس بود گفت:

پاشا تو چشم هاش نفرت بود حالا هم که ساجده رو برده هر آن احتمال داره به مالک آسیب بزنه ! دستم رو مشت کردم: هیچ غلطی نمی تونه بکنه. بابا: به هر حال بچه ی برادرمه هم خونمه نمیتونم بهش آسیبی هم بزنم. مالک در حالی که سیگار رو روی لبش قرار می داد گفت: شماها کاری به من نداشته باشید برگردید من خودم میام.

مامان: پاشا از زندگی ما خبر داره اگه برات پرونده سازی کنه چی؟ مالک خندید مامان من همین الانشم پرونده ام پر و پیمون هست در رفتن از دست کارهای پاشا که چیزی نیست الان مهم بچمه که هنوز شناسنامه ای نداره. بابا به نظرت میتونی از مشکلاتی که این زن بعد از رفتن به ایران برات پیش میاره بر بیای؟

اون برسه پیش خانوادش صد تا صاحب پیدا میکنه دکتر مملکته به این راحتی ها نمیشه کنترلش کرد.مالک یه کام از سیگارش گرفت. اون این بچه رو خودش هم میخواد یعنی نمی خواد سقط بشه بهش گفتم اگه اذیت کنه بچه به دنیا بیاد نمی ذارم روشم ببینه با دلربای من کاری نداشته باشید…