دانلود رمان دختری در غبار از فرناز نخعی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، جنایی، معمایی
تعداد صفحات : ۲۴۰۴
خلاصه رمان : در جشن تولد پریسا قتلی اتفاق میافتد و تمام حاضرین مظنون هستند. کاوه افسر پرونده قبلاً عاشق دختری بوده که تولدش است. در پیگیری پرونده اسرار عجیبی از اعضای فامیل فاش میشود که هرکدام به پیچیدگی پرونده اضافه میکند و مظنونینی غیر از مهمانان تولد هم اضافه میشوند. در میان این ماجراها عاشقانههای دلپذیری هم هست…
قسمتی از داستان رمان دختری در غبار
افشین پشت چراغ قرمز ایستاد و برگشت.نگاهی به پریسا انداخت که روی صندلی عقب نشسته بود. به نظرش لاغر و رنگ پریده شده بود و مثل تمام ملاقات های این مدت حالتی کم حرف و در خود فرو رفته داشت. لبخند زد و دست او را گرفت. – چرا اینقدر ساکتی بابا؟ – چی بگم؟ -هرچی دلت میخواد بگو عزیز دل بابا.
دیگه همه چی تموم شد. داریم میریم خونه، تو دوباره میشی دختر گل ما و هر روز چشممون روی ماهت رو میبینه. صدای بوق ماشین عقبی باعث شد افشین متوجه شود که چراغ سبز شده است. برگشت و ماشین را به حرکت در آورد. در آینه نگاهی به پریسا انداخت و پرسید: -دوست داری سه تایی بریم
بیرون ناهار بخوریم؟ پریسا همانطور که زل زده بود به پشتی صندلی جلو گفت: – نه. شهره برگشت و با لبخند پریسا را نگاه کرد. – دلت واسه خونه تنگ شده عزیزم؟پریسا جواب نداد. شهره دست او را نوازش کرد. _اصلا به این سه ماه فکر نکن پریسا جون و تنها آدمی نیستی که تو عمرش اشتباه کرده.
همه ی آدم ها یه جاهایی راه رو عوضی میرن. این مدت رو از ذهنت حذف کن. فکر کن نبوده. جلوت یه عمر زندگی هست که قراره خوب بگذره.پریسا دستش را عقب کشید و باز هم ساکت ماند. افشین گفت: مهم اینه که از این به بعد حواست رو جمع کنی. حالا شانس آوردیم که بهروز یه لایحه ی حسابی نوشت…