دانلود رمان به سرخی لبهای یار از فاطمه بامداد کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۲۵۳
خلاصه رمان : یلدا دخترچاق وافسرده ایِ که سال ها به خاطر چاقیش توسط همه مسخره شده و سال ها تنها زندگی کرده و درحسرت عشق بوده تنها آرزوش خلاصی از این وضعیتش، اون برای رسیدن به ارزوهاش و مدل شدن با پیشنهاد رفیقش تصمیم میگیره اسلیو معده انجام بده که با مخالفت شدید پدرش مواجه میشه با اصرارهای مکرر یلدا پدرش شرطی جلوی پاش میذاره که یلدامجبور به ازدواج سوری میشه تابتونه رویاهاش رادنبال کنه…
قسمتی از داستان رمان به سرخی لبهای یار
سینی چای رو مرتب کردم و آروم از اشپزخونه خارج شدم به طرفشون رفتم سینی چای رو به طرف بابا گرفتم که بامهربونی همیشگیش اشاره کرد به عمو اینا تعارف کنم مجبور سینی چای رو به طرف عمو گرفتم که با اون لبخند مزخرفش چای رو برداشت به طرف زن عموگرفتم که لب زد _میل ندارم.
مجبور سینی چای رو به طرف اون مرد مرموز گرفتم بفرمایید، با لبخند چای رو برداشت و زل زد تو صورتم اونقدر با نفوذ نگاهم می کرد که دلم زیر و رو شد. دلم می خواست سینی چای رو روی میز بذارم از ترس نگاهش به اتاقم پناه ببرم اما نمیشد چای رو که به همه تعارف کردم کنار یاشار نشستم
که دستش دور کمرم حلقه شد با نگاه عاشقم به صورت اخموش نگاه کردم. من عاشق داداشمم عمو کمی از چاپیش رو نوشید و گفت: خب غرض از مزاحمت خان داداش با اجازه ت بریم سراصل مطلب. بابا با لبخند استکان چاییش رو روی میز کنار دستش گذاشت: بفرمایید.
_والا داداش ایشون آقا بهادر سر شناس هستن صاحب کارخونه فولاد تهران. بابا سرش روبه نشونه مثبت تکون داد که عمو دستی به سیبلای چنگیزیش کشید _بهادر جان ۳۹ سالشه و مجرده و پدر مادرش چندسالی هست فوت کردن دنبال یه خونواده خیلی خوب و سرشناس و ابرومند برای وصلت بود و…