رمان ردپای برف از سمیرا ایرتوند دانلود رایگان

رمان ردپای برف از سمیرا ایرتوند با لینک مستقیم

دانلود رمان ردپای برف از سمیرا ایرتوند کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی

تعداد صفحات : ۴۳۱

خلاصه رمان : در روستایی کُردنشین و مرزی‌ که اکثر مردمانش به کولبری مشغولن، بیان دو روزی است از مادرِ کولبرش بی خبر است.. برای گرفتن خبری از او به سمت دامنه کوه که محل قرار کولبران روستا هست میره که ناخودآگاه شاهد زنده به گور کردن جوانی شهری به دست دو ناآشناست.. بعد از رفتن دو ناآشنا، بیان به روستا برمیگرده و از عموش خودش کمک میگیره.. عموی بیان و چندتن از اهالی، جوان شهری که آوش نام داره رو نجات میدن…

قسمتی از داستان رمان ردپای برف

چیمن که برگشت به اتفاق بچه ها به استقبالش رفتند. خستگی از سرو روی زن می بارید. خوبی مامان؟ چیمن آغوش بچه هایش را رها کرد و بلافاصله کلاهش را از سر برداشت تاموهای بافته شده و بلندش رها شوند. پالتوی ضخیم و شلوارکوردیش را هم درآورد. زیرشان چنددست لباس دیگر بود

تا در برابر سرمای هوا طاقت بیاورد.-برو اب گرم کن بدنم درد میکنه. بيان لباس هایش را برداشت. در حالی که چیمن بیان رامخاطب قرارداده بود روژان لباس ها را از بغل بیان تقریبا قاپید و خودش برای گرم کردن اب پیش قدم شد. برا اینکه مادرشان بتواند نفس راحتی بکشد دوقلوها راهم همراه خود برد.

بیان که اوضاع را مرتب دید رو سمت مادرش کرد: -پس من میرم به عمو خبر بدم. -بگو شب باز راهی میشن، خالوحیدر گفت اگه میخواد بیاد تا عصری خبر بده. -باشه میگم شاید زانیارم بخواد بیاد. -شاید چیه؟ باید بره؛ دو فردای دیگه که برین سرخونه زندگیتون دو قرون پول باید تو جیبش باشه یانه؟

بیان لب پایینش را به دندان گرفت مادر از خیلی مسائل خبر نداشت. تصمیمی که بزرگترها گرفته بودند، به مذاق پسرعموییش خوش نمی آمد و فقط بیان این را می دانست. ما تو همین امروزمون موندیم آینده که اسمش روشه کی میدونه چی میشه و قسمت چیه؟ -اگه دل بستی به مدرک زانیار که…