دانلود رمان چشم نظر از نازنین محمد حسینی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۱۱۹۸
خلاصه رمان : امیرعلی همت، پسرِ عیاش و خوشگذرون حاجآقا همت سردار جانباز جنگی، به دنبال انتقام از دختری معصوم اون رو به شرکت خودش میکشونه تا نقشهای که ماههاست با دقت براش برنامه ریزی کرده رو عملی کنه… دختری پاک و نجیب و معتقد که هیچ بخشی از وجودش شبیه معیارهای امیرعلی نیست… مردی که از دین و ایمون متنفره!
قسمتی از داستان رمان چشم نظر
شرکت ساده و جمع و جوری است. مبلمان کرم رنگ و دیوارهایی که با پالت های چوبی روشن دیزاین شده و چند تابلو روی دیوارهای مختلف… همچنین ساعتی بزرگی که تنها وسیله ی روی دیوار روبروی در است. به نظر می رسید دو دختر و پسر دیگری که همراهش نشسته اند هم منتظر نوبت مصاحبه هستند.
و بالاخره بعد از سه نفری که جلوتر از او بودند و ساعتی انتظار خانم منشی نامش را صدا زد: -خانم علوی نوبت شماست. ساعت نزدیک چهار بعد از ظهره و یک ساعتی می شود روی مبل نشسته بود و پر کردن فرم مصاحبه برایش کار زیادی نداشت و باقی زمان به فکر و خیال گذشت.
تمام اضطرابی که انکارش می کرد سراغش رامی گرفتند. دستانش یخ بسته و پاهایش یاری نمی کند که فاصله ی چند قدمی تا اتاق مدیریت را برود. به هر جان کندنی است جلو می رود و پس از کسب اجازه وارد اتاق می شود. اتاقی به اندازه ی همان سالن انتظار و شاید هم کمی بزرگ تر…
فقط یک محیط کوچک چند متری با سالن انتظار فاصله دارد. مردی پشت میز بزرگ انتهای اتاق نشسته که با ورودش نیم خیز می شود و سلام می دهد: -سلام، بفرمایید بشینید. اشاره اش به مبل های گرد جلوی میز مدیریت است. دو مبل تک نفره جلوی میز است و دقت که می کند متوجه می شود…