دانلود رمان وهم از زهرا کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، هیجانی، معمایی، جنایی
تعداد صفحات : ۱۶۲۸
خلاصه رمان : نیاز مهر آرا، وکیل پایه یک دادگستری، دختری سر زنده و کله شق، برحسب یک اتفاق وارد پرونده شومی میشه که خارج شدن ازش غیر ممکنه و با خونی که ازش ریخته میشه، بازی شروع میشه… بازی ای که با خون شروع میشه و مردی که در سایه ها مثل یک مار وحشی،یک لَنسِر بزرگه!
قسمتی از داستان رمان وهم
تلفنم داخل کیفم بود و می دونستم تا الان از طرف ترنم انواع محبت ها نثارم شده، برای همین بیخیال شدم و از اینه به تصویر خودم خیره شدم. ارایشم کمرنگ تر شده بود و رژ لبم عملا پاک شده بود. با یاداوری لپ گل گلی راز خندیدم و وقتی اسانسور ایستاد، با پام لگد ارومی به در زدم
و به سمت ماشینم حرکت کردم. سوییچ ماشین رو از جیب مانتوم درآوردم و هن هن کنان سمتش قدم زدم و با دیدن دویست و هفت سفیدم، لبخندی زدم. اینکه چیزی رو کادو بگیری، خیلی چیز قشنگیه اما اینکه خودت زحمت بکشی و چیزی رو که بخوای بگیری، یه چیز دیگه است.
درسته برای گرفتنش مجبور شدم از بابا قرض بگیرم و عمو حمید هم کمکم کنه، اما همین که تونستم با پس انداز خودم بگیرم و ثابت کنم می تونم روی پای خودم بایستم، بهترین حس دنیا بود. صندلی عقب رو باز کردم و نایلون و کیفم رو روی صندلی گذاشتم و به محض اینکه برگشتم تا در رو ببندم،
یک نفر از پشت منو گرفت و محکم من رو به عقب چرخوند. از بهت و طبق غریزه انی جیغ بزرگی کشیدم اما به محض اینکه برگشتم و چشم در چشم های اشنای عمو حمید شدم، لبخندی زدم و با لب و لوچه اویزونی گفتم: -عمووووو، زهلم ترکید. مردونه خندید و…