دانلود رمان هفت روز شاد (جلد دوم) از شقایق لامعی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۱۲۷۸
خلاصه رمان : “تو آمدی که دنیای مرا زیرو رو کنی” میدانی اولین بار کی حس کردم که دوستت دارم؟ دوست داشتن که نه؛ میگویم “دوست داشتن”، چون نامی برای حسِ جدیدم، پیدا نکردهام. اما حس عجیبِ خوشایندی بود، که به سراغ من آمد. دلم یک جوری شد در آن لحظه؛ نمیدانم دقیقاً چه جوری اما انگار چیزی در دلم تکان خورد و بعدش یک دنیا حسهای مختلف داشتم در وجودم که نمیدانستم باید چه کارشان کنم!فکر میکنم آنچه که تکان خورد، دروازهی احساساتم بود؛دری که من رو به تمام دنیا بسته بودمش..
قسمتی از داستان رمان هفت روز شاد
دراز کشیده بودم روی تختم و داشتم نقشه ی قتلت را می چیدم ؛ در واقع داشتم به این فکر می کردم چگونه خلاصت کنم که به جانم بنشیند و در آخر ، هیچ چیزی به اندازه ی داشتن یک اسلحه ، راضی ام نکرد ؛ یک اسلحه می خواستم و یک گلوله ی ناقابل ! آن شب دلم می خواست خودم را هم بکشم ناصر.
از دل درد در خودم جمع شده بودم ولی تمام تمرکزم پی حالی بود که از من گرفته بودی ! مردک مریض روانی . خدا می دانست در این یک سال چه بلایی بر سرت آمده . عاشق شده بودی که شده بودی . این دیوانه بازی هایت دیگر چه بود؟ چرا مرا می چزاندی؟ به خدا اگر بلایی سرت نمی آوردم، دلم آرام نمی گرفت.
باید حرصم را یک طوری خالی می کردم. نمی شد بزنی و بی جواب بمانی. وقتش بود که یکی هم تو بخوری اما چطور؟ کجا؟ چگونه؟ خب من راه و روشش را پیدا می کردم. داشتم یک در میان ناسزایی نثار خودم و تو می کردم که در اتاقم به صدا در آمد و مامان سرش را آورد داخل و گفت ” مهمون داریم. ”
ابدأ حال و حوصله ی دیدن مهمانانی که بعد از آمدن رامین رفت و آمدهایشان بیشتر می شد را نداشتم و بهانه آوردم ” بگو خوابم. هم دلم درد می کنه، هم حوصله ندارم.” مامان اما با خیالی راحت گفت ” کسی نیست؛ ناصره ! ” بلند شدم و نشستم میان تخت و آه از نهادم بلند شد. اینجا چه غلطی می کردی؟