رمان نزدیک تر از سایه از مهری هاشمی دانلود رایگان

رمان نزدیک تر از سایه از مهری هاشمی با لینک مستقیم

دانلود رمان نزدیک تر از سایه از مهری هاشمی کامل رایگان

ژانر رمان : عاشقانه، پلیسی، معمایی

تعداد صفحات : ۱۷۲۹

خلاصه رمان : حامین بادیگارد جذابی که ناخواسته مجبور میشه از دختر تخس و پروئه رئیس یه باند مافیا محافظت کنه، دختری که سال ها خارج از ایران زندگی کرده و چیزی از اعتقادای حامین زیادی معتقدمون نمی‌دونه. مدام تو زندگی حامین سرک می‌کشه حتی بی اجازه وارد حمومش می‌شه. مرد خشنمون و بی اندازه اذیت می‌کنه و وقتی تو یه کلبه واسه چند روز زندانی میشن اتفاق‌هایی میوفته که باور نکردنیه.

قسمتی از داستان رمان نزدیک تر از سایه

سرگرد سمت در میره و من نگاهم رو از اون گلدون گل کنار دیوار که چیزی تا خشک شدنش نمونده میگیرم و دست هام رو توی جیبم فرو می کنم، سرهنگ در رو باز میکنه و پسر جوونی وارد میشه و از همین برخورد اولش مشخصه که چقدر میتونه روی اعصاب باشه. -سلام عامووو، احوال شما؟

سرهنگ با اخم نگاهش میکنه و اون پسر خیلی زود خودش رو جم و جور میکنه، کاملا جدی دستش رو مشت میکنه و شروع می کنه به شعار دادن. -مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل. لب هام رو گاز می گیرم تا با خندیدن سرهنگ رو جری نکنم ولی انگار اونم این پسر رو شناخته که با حفظ اخم به داخل اشاره میکنه.

-برو تو. -چشم. یه قدم جلو میاد، به محض دیدنم چشمک ریزی میزنه و با دست به سرهنگ اشاره میکنه و زیرلب میگه: گرخیدم به مولا. اخم میکنم، کنارم میرسن و سرهنگ به من اشاره میکنه. -سروان حامين شایگان. دستم رو سمتش دراز میکنم. -خوشبختم. دستش رو توی دستم میذاره

و با دست چپش پشت سرش رو میخارونه. عبدم، اگه خدا بخواد میخوام دختر خاله مو خوشبخت کنم. بهتره همین اول کار دستش بیاد که با من هر شوخیای نباید بکنه، پس انگشت هاش رو با همه ی توانم فشار میدم و میبینم که صورتش جمع میشه.-نمکت نگیره منو. -خب داداش چرا ناراحت میشی…