دانلود رمان سنگ صبور از صادق چوبک کامل رایگان
ژانر رمان : اجتماعی
تعداد صفحات : ۲۶۳
خلاصه رمان : اصطلاح سنگ صبور در فرهنگ عامه ایرانی برای کسی یا چیزی به کار میرود که شنونده همه دردها و رنج های آدمی است. سنگ صبور درد دلها را می شنود و غمخواری میورزد. احمدآقا شخصیت اصلی این رمان است، که با نگاهی تیزبین، خرافه، جهل و تهیدستی مردم شیراز یا مردم ایران را به تصویر میکشد. جنایتکاری بی رحم به نام سیف القلم در شیراز زنهای صیغهرو را به دام انداخته و میکشد. احمد آقا در نقش معلم و نویسنده گویی ناخودآگاه روایتگر همه این فجایع از زبان شخصیتهای این رمان است.
قسمتی از داستان رمان سنگ صبور
“کاکل زری” ننم رَف رَف تا تاریک شد. یه هو دیبو از پشت درختا در اومد قاپش زد و بردش تو کته زقالی. ننم دیگه نمیادش. در اتاق ننم بسته. ننم با دیبو رف تو اتاق خودمون. بعد اقا دیبر تنوره کشید رف هوا. ننم رف تو کته ی زغالی سر دیبو رو بخوره؛ رشک و شپاش بگیره.
دیبو افتاده رو ننم. اوخ ننم دردش اومد گفت « اخ مردم.» کچل اومدتش ببره، مرده شور کلّش ببره. یک ، دو ، سه ، چهار ، چقده ماهی تو حوض هس. مثه النگوای دسّ ننم تو آفتاب برق میزنن. مثه خون سر مرغ. همیه این ماهیا مال خودمه. احمد آقا گفت «همش مال خودت باشه.»
می گیرم می برم شب تو بغل خودم می خوابونمشون. حالا که ننم نیس، تو بغل ماهیا می خوابم. هموجور که دیبو تو بغل ننم می خوابه. اووخ من میشم ديبو و ماهیا میشن ننم. اووخ ننم دردش میاد. ننم قربون صدقش می ره. ننم دیبو رو دوس می داره. از ننم پرسید « این بچته ؟ »
ننم سرش تکون داد گفت « ها . » بعد با هم نشستیم نون خوردیم. بعد ننم رختخواب انداخت خوابیدیم. من او دور دورا خوابید. ننم تو بغل ديبو خوابید. منم ديدم. ننم قربون صدقش می رفت. می گفت « من کنیز تم. هر وخ اومدی شیراز بیا پیش خودم. اینجا خونیه خودته. » دیشب پیش احمد آقا خوابیدم…