دانلود رمان سمفونی شب سرخ از مهری هاشمی، دیبا کاف کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۱۱۴۸
خلاصه رمان : گلبرگ دختر تنها و سرخوردهایه که تو بچگی مادرش رو از دست داده. پدرش خیلی زود ازدواج کرده و دختر تنها داستانمون با آزار و اذیتهای نامادری بزرگ شده. گلبرگ زیبا قصه دل در گرو پسرعموش داره و تمام آرزوش رسیدن به اون هست. پسر عمویی که حاصل یه خانواده پر از تعصب با افکار پوسیدهست. گلبرگ چند هفته مونده به تاریخ عروسیش واسه رهایی از مشکلاتش به یه مهمونی میره و اونجا زندگیش به کلی تغییر میکنه و شبش رو …
قسمتی از داستان رمان سمفونی شب سرخ
تو خواب و بیداری بودم که حس نوازش موهام و صدایی که خیلی واضح انگار از فاصلهی کمی به گوشم میرسید رو شنیدم. -گلبرگ. سرم گنگ بود و حس میکردم تو کوره در حال سوختنم به زور آب دهنم رو قورت دادم و از سوزش گلوم صورتم توی هم شد. -خانم خوش خواب پاشو ببینم
باید یه چیزی بخوری. نه این دیگه کابوس نبود. مردی که کنارم حرف میزد هیربد بود و با برگشتنم به کابوس بیداری هام چشم باز کردم. اتاق کاملا تاریک بود و دیوارکوب کمی اطراف رو روشن کرده بود. هر دو انگشتم رو روی شقیقهی دردناکم گذاشتم و حین ماساژ دادن آخی زمزمه کردم که باز
هیرید لب باز کرد. -هوشیاری گلی؟ به من نگاه کن باید یه چیزی بخوری جون نمونده تو تنت. نگاهش کردم به تیشرت مشکی تنش بود و یه سینی با یه کاسه و یه لیوان آب روی زانوهاش بود. خیلی دوست داشتم بگم اشتها ندارم اما بوی خوش اون آشی که کشک روش داشت بهم چشمک میزد
اجازه نداد. -آش پختی؟ جفتمون از صدای گرفتم تعجب کردیم اما هیرید واکنشی نشون نداد و حین گذاشتن سینی روی پاهام گفت: انقدرم کدبانو نیستم از آشکده سر خیابون گرفتم اشتراک دارم اونجا میخوام بدونی که کارشون خوبه بخور حالا. قاشق رو از توی سینی برداشتم و حین هم زدن …