دانلود رمان تنهایی در مرز نگاه از زهرا عبدی (دلربا) کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، غمگین، پلیسی
تعداد صفحات : ۳۰۱
خلاصه رمان : گیتا، دختری شجاع و سخت گیری است که مدتی پدرومادر پلیسش، درگیر کارهایشان هستند و توجهی به دخترشان ندارند، گیتا ناراحت و دلگیر از این موضوع سعی دارد با کار و شغل و رفتار پدر و مادرش کنار بیاید، و چیزی نگوید، ولی قضیه و ماجرای این موضوع به اینجا ختم نمیشود چرا که پدرو مادرش بعد از چند روز درگیری، عازم ماموریتی پرخطر و پر ریسکی می شوند که برگشتنشان، درصدش بسیار کم است و حال گیتا مانده که نمی داند باید چیکار کند!!! باز هم تنهایی گیتا دامن گیرش می شود و او در تنهایی مرز نگاه بیش و بیشتر تنها می ماند….
قسمتی از داستان رمان تنهایی در مرز نگاه
*)ناشناس(* _تو غلط کردی! کی به تو اجاز داد باهاش اونطوری برخورد کنی هاننن؟ بهم بگو کی بهت اجازه داد دست روش بلند کنی… تو می خواستی عشقمو بزنی توی بی خاصیت… ببین دارم بهت می گم بفهمم خط روش افتاده یا ناراحتش کردی می ندازمت جلوی سگام تا تیکه تیکت کنن… دیگه تکرار نمی کنم.
-اون دوست نداره! بذار اینم مثل خانوادش بکشیم… سیلی محکمی خورد. _چی گفتی! تو چی گفتی عشقمو بکشم… تو انگار نمی دونی ما چرا ۸ ساله این باندو داریم هان نمی دونی یا بگم بدونی! همش بخاطر عشقمه اون زندگی منه من بخاطر اون شدم خلافکار…انگار نمی فهمی داری چی میگی…
اون تموم زندگیمه… مشکلی نیست که دوستم نداره مهم اینه که من دوستش دارم.. من، زد روی سینش.. و خشمگین مرد مقابلش را نگاه کرد… *)از زبان گیتا(* زانوهام رو با غصه و ناراحتی جمع کرده بودم داخل شکمم و روی تخت نشسته بودم. توی اون ۳ ساعتی که تو همون حالت بودم به همه چیز فکر کردم.
به مرگ مادر و پدرم. سیاوش و اعتراف عاشقانه اش و حسی که من به اون داشتم. به فرار از اینجا. به نوید و پدرام. به اینکه واقعا چطور می تونم انتقام دوتا از عزیزانمو از این دوتا ظالم بگیرم… به اینکه قرار بود من و سیاوش با هم وارد عملیات بشیم
که من رو دزدیدن. یعنی الان عملیات کنسل می شه؟